عاشقانه های پاک

عاشقانه های پاک


"استاد شهریار "

راه کج بود نشد تا به دیارم برسم
فال من خوب نیامد که به یارم برسم

بی‌قراری رسیدن رمق از پایم برد
نشد آخر سر ساعت به قرارم برسم

شهریاری پر از اندوه ثریا هستم
شاید آخر سر پیری به نگارم برسم

استخوان سوز سیاهی زمستان شده‌ام
بلکه نوروز بیاید به بهارم برسم

عشق هرروز دلم را به کناری می‌برد
عشق نگذاشت سرانجام به کارم برسم

مرگ دل‌بستگی آخر دنیای من است
می‌روم شاید روزی به مزارم برسم

#عاشقانه_های_پاک #عاشقانه #عشق #فکرنو
دیدگاه ها (۳)

عاشقانه های پاکصبح آمدو از عطر تمنای تو نوشیدخورشید هم از جا...

چه زیباست هر صبحقبل از خورشید به خدا سلام کنیمنام خدارا نجوا...

عاشقانه های پاکشعر مشکی بوجود امده از شاعرهاچادر ساده ی تو ب...

عاشقانه های پاکشب هایی را که برایت شعر نگویم خوابم نمی برد ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط