بعضی شب ها مینویسم اما

بعضی شب ها مینویسم اما...
من فقط محو تماشای رقص انگشتانم بر روی این صفحه ی گوشی ام...
یعنی تمام حواسم پیش توست...
مینویسم اما گویا تورا نگاه میکنم..
تورا که تمام زنانگیت را برایم کنار گذاشته ای تا مردانگیم را به زانو در اوری...
تویی که نگاه به چشمانت کافیست تا به معراج ببرد خیال مرا...
کاری به گیسوان مشکیت ندارم که خانه خرابم کرده نه...
من محو عطر تنت شده ام...
کاش بودی....
دیدگاه ها (۸)

شب بود...من بودم و تو...و خدا.....نمیدانی عجب شوری برپا بود....

مثل یک ابر رها پاره ای از ماه به دوشآمدی باز هم ای سایه به خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط