گناهکار part
( گناهکار ) ۷۶ part
دامن بزرگ قرمز رنگ مو با دست هام بلند کردم و با دویدن دنبال جیمین رفتم شاید اگه زودتر میفهمیدم هیچوقت ازش متنفر نمیشدم با بغضی که راه گلوم رو بسته بود می دویدم
از سالن بیرون رفتم در حیاط نبود پس حتما بیرون رفته بود
با دویدن در حیاط خودم رو به دروازه بزرگ عمارت رسوندم،
ماشین اش همینجا بود پس حتما بیرون رفته
با قلبی پر از غم و قصه دویدم از عمارت بیرون شدم
دور اطرافمو نگاه کردم هیچ ردی ازش نبود با گریه نالیدم
آخه کجا رفتی مرد
باید برم دنبالش نه نمیدونم ولش کنم با دویدن در کوچه با این کفش ها نمیتونستم پیداش کنم پس سریع خم شدم و کفش هامو در آوردم پرتشون کردم همونجا خوب میتونستم بدو ام قلبم دیگه طاقت نداشت اشک هام جاری شد شاید اگه اون شب همینطوری جیمین دنبالم می اومد و حقیقتو میگفت انقدر عذاب نمیکشیدم
کاش صدای قلبمو میشنید و برمیگشت
شاید توی این شونزده سال همه چی خوب پیش میرفت
انقدر دویدم که دیگه نای راه رفتن نداشتم رسیده بودم به جاده
ناباورانه دور اطرافو نگاه کردم اگه همین الان پیدات میکردم پارک جیمین دیگه هیچی نمیخواستم،
کجا رو دنبالت بگردم،
نا امید پشته سرمو نگاه کردم
شاید فقط کافی بود پشته سرش را نگاه کند عشق شیرین اما تلخه بلند یا پایینه جلویه یا عقب، جیمین دقیقا پشت سرش بود فقط چند قدم ازض فاصله داشت با چشم های غمگینش نگاهش کرد اشک هایش روی گونه هایش سر خوردند دامنو گرفتم و به سمتش دوید
خودش رو از دور پرت کرد توی آغوش گرمش دستاشو دوره گردنش حلقه کرد و سرشو توی گردن عشقش پنهان کرد او هم چنان دست هاشو دوره کمر باریک همسرش حلقه کرد پاهای ات از زمین فاصله داشتند ،
با هق هق های بلند حرف میزد ات : بخاطر من .. زندگی تو .. نابود کردی ..
جیمین از خودش جداش کرد و حال پاهای ات با زمین تماس پیدا کردند صورت عشقش رو قاب کرد و با عشق نجوا کرد : من برای تو هرکاری میکنم
با گریه لب زد ات : عاشق تو بودن خیلی سخته خیلی
جیمین : الان دیگه پیشم هستی دیگه هیچی مانع ما نمیشه
روی انگشت های پاهایش ایستاد و لب هاشو گذاشت روی لب های عشق اش با عشق طعم لب هاشو مزه میکرد جیمین دستاشو دوره کمرش حلقه کرد و بیشتر به بوسه پی برد لب هاشو مکید و در دهانش فروع برد
بوسه ای پر از دلتنگی و عشق ...
بلاخره این دو زوج بهم رسیدن و قراره از این به بعد خوب زندگی کنن
اگه ادامه فیک رو میخواهید با 5۰ لایک باشه ۳۰۰ کامنت
میدونم که از پسش برمیایید اگه تا ۲۴ ساعت برسه براتون ده پارت میزارم
دامن بزرگ قرمز رنگ مو با دست هام بلند کردم و با دویدن دنبال جیمین رفتم شاید اگه زودتر میفهمیدم هیچوقت ازش متنفر نمیشدم با بغضی که راه گلوم رو بسته بود می دویدم
از سالن بیرون رفتم در حیاط نبود پس حتما بیرون رفته بود
با دویدن در حیاط خودم رو به دروازه بزرگ عمارت رسوندم،
ماشین اش همینجا بود پس حتما بیرون رفته
با قلبی پر از غم و قصه دویدم از عمارت بیرون شدم
دور اطرافمو نگاه کردم هیچ ردی ازش نبود با گریه نالیدم
آخه کجا رفتی مرد
باید برم دنبالش نه نمیدونم ولش کنم با دویدن در کوچه با این کفش ها نمیتونستم پیداش کنم پس سریع خم شدم و کفش هامو در آوردم پرتشون کردم همونجا خوب میتونستم بدو ام قلبم دیگه طاقت نداشت اشک هام جاری شد شاید اگه اون شب همینطوری جیمین دنبالم می اومد و حقیقتو میگفت انقدر عذاب نمیکشیدم
کاش صدای قلبمو میشنید و برمیگشت
شاید توی این شونزده سال همه چی خوب پیش میرفت
انقدر دویدم که دیگه نای راه رفتن نداشتم رسیده بودم به جاده
ناباورانه دور اطرافو نگاه کردم اگه همین الان پیدات میکردم پارک جیمین دیگه هیچی نمیخواستم،
کجا رو دنبالت بگردم،
نا امید پشته سرمو نگاه کردم
شاید فقط کافی بود پشته سرش را نگاه کند عشق شیرین اما تلخه بلند یا پایینه جلویه یا عقب، جیمین دقیقا پشت سرش بود فقط چند قدم ازض فاصله داشت با چشم های غمگینش نگاهش کرد اشک هایش روی گونه هایش سر خوردند دامنو گرفتم و به سمتش دوید
خودش رو از دور پرت کرد توی آغوش گرمش دستاشو دوره گردنش حلقه کرد و سرشو توی گردن عشقش پنهان کرد او هم چنان دست هاشو دوره کمر باریک همسرش حلقه کرد پاهای ات از زمین فاصله داشتند ،
با هق هق های بلند حرف میزد ات : بخاطر من .. زندگی تو .. نابود کردی ..
جیمین از خودش جداش کرد و حال پاهای ات با زمین تماس پیدا کردند صورت عشقش رو قاب کرد و با عشق نجوا کرد : من برای تو هرکاری میکنم
با گریه لب زد ات : عاشق تو بودن خیلی سخته خیلی
جیمین : الان دیگه پیشم هستی دیگه هیچی مانع ما نمیشه
روی انگشت های پاهایش ایستاد و لب هاشو گذاشت روی لب های عشق اش با عشق طعم لب هاشو مزه میکرد جیمین دستاشو دوره کمرش حلقه کرد و بیشتر به بوسه پی برد لب هاشو مکید و در دهانش فروع برد
بوسه ای پر از دلتنگی و عشق ...
بلاخره این دو زوج بهم رسیدن و قراره از این به بعد خوب زندگی کنن
اگه ادامه فیک رو میخواهید با 5۰ لایک باشه ۳۰۰ کامنت
میدونم که از پسش برمیایید اگه تا ۲۴ ساعت برسه براتون ده پارت میزارم
- ۱۹.۳k
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۴۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط