آن پسرهای دبستانی

آن پسرهای دبستانی
«روایتی واقعی از زلزله کرمانشاه»


ماه بر شبگریه های دشت می تابید
آن پریده رنگ، آن حیرانی کامل

دیدمش با شانه هایی خسته و ویران
ایستاده مرد کُرد چارشانه
بر مزار خانه هایی کاهگل

با سلامی گفتمش آیا کسی
آیا عزیزی از شما مانده ست در آوار؟

گفت و با خونابه ی دل گفت:
آری مانده؛ آری رفت از این آبادیِ ویران، دو تن، تنها
گفتمش آیا
بود از اهل و عیالت نیز؟

گفت و با خونابه ی دل گفت:
هر دو نورچشم های من
پسرهای خودم بودند
جای بازی در تمام کودکی
در تمام دشت های سرپل و گیلان غرب و قصر
با من همقدم بودند
گرم چوپانی
اینچنین با آخرین مشق شب خود تا سحر رفتند
آن پسرهای دبستانی

#میلاد_عرفان_پور .

۲۵آبان۹۶/ کرمانشاه
پی نوشت: این شعر برگرفته از مشاهده و گفتگوی برادر عزیزم محمدرضا وحیدزاده با یکی از زلزله زدگان روستاهای سرپل سروده شده است.
#زلزله_کرمانشاه #زلزله_زدگان #زلزله_غرب #زلزله_سرپل_ذهاب #شعر #نیمایی

میلاد عرفان پور
@erfanpoor
دیدگاه ها (۱)

‏چقدر ماه صفر برای حضرت زهرا سخته و سنگینه؛ غصه‌ی کی رو بخور...

نهاوند #همدان #پاییز😍 😍 😍

#ایرانتوییت نوشت_@IranPlusArabic

‏ترکیب رنگ های بنفش و زرد در کنار بافت #چوب_بلوط به کار رفته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط