قدیما مردا که داد میزدن زنا ساکت میشدن تا مرد آروم بشه و

قدیما مردا که داد میزدن زنا ساکت میشدن تا مرد آروم بشه و مردونه بیاد از دلش در بیاره.. همون که مرد غرورشو میشکوند و با م.. ن.. من. و ابهت. میگفت زن حلال کن از کوره در رفتم و داد و هوار کردم... روح زن پرواز میکرد در آغوش این آقاها... اون قدیما زن که غر میزد و غر میزد و غر میزد.. مرد فقط یه اووووف کشدار میکشید و تمام.. زن که آروم میشد عین یه بچه ی لوس خودشو میرسوند رو پای آقاش و از دل بزرگش با یه بوس همه را در می آورد.. حالا زن و مرد فرق ندارن مردا مثل زن کل کل میکنن و زنا مثل مردا سینه سپر میکنن... 
دیدگاه ها (۱)

زن به شوهرش: ازدست اين مامانت خسته شدم.بهم توهين كرد شوهر:ما...

؟ : ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ":ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ "...

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺳﺎﻝ1375 ﺗﻮپست ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺘ...

یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون خیلی مخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط