نذر ردم تا بیای هرچ دارم مال تو

نذر ڪردم تا بیایے هرچہ دارم مال تو
چشم هاے خستہ پر انتظارم مـال تو

یڪ دل دیوانہ دارم با هــزاران آرزو
آرزویم هیچ،قلب بیقـرارم مــال تو

#اللہم_عجل_لولیڪ_الفرج
دیدگاه ها (۱)

باز بے خورشید مانده آسمان #جمعہ_هابر لب آمد از فراقت باز جان...

دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده!چه تند می رود! این ساربانِ ...

مے شود باز بگویند ڪہ بے تقصیرندجمعہ هایے ڪہ بدون تو چنین دلگ...

آقا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت؟هر وقت خورد بر لب خشک تو آ...

نذر کردم تا بیایی هر چه دارممال توچشم‌های خسته و پرانتظارمما...

من اگر مستت شوم بانو، تو جامم میشوی؟هرچہ دارم نذر چشمانت، بن...

### فصل دوم | پارت هشتم نویسنده: Ghazal ات دیگه نمی‌فهمید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط