وقتی می خواستی کمکش کنی ولی اون هیچ احتیاجی به کمکت نداشت

وقتی می خواستی کمکش کنی ولی اون هیچ احتیاجی به کمکت نداشت

( درخواستی ، غمگین احساسی )

جونگ کوک : واسه ی چی امدی اینجا برو کنار
چشم غره ای بهت میره و کارش رو انجام میده

جیمین : میشه بری ، قبلا هم بهت گفتم که علاقه ای به دیدنت ندارم پس از اتاق من برو بیرون

جین : ببین کی امده اینجا
ات : چیزی شده
جین : نه فقط یه در خواستی دارم ازت
ات : چه در خواستی ؟
جین : بری گمشی
ات : ....

جیهوپ : اتفاقی افتاده
ات : می تونم کمکت کنم
جیهوپ‌ : نه ( روک و سریع )
ات : خیلی خوب
از پیشش میری

شوگا : اگه کاری نداری برو بیرون می خوام استراحت کنم
ات : امدم کمکت کنم ( با بغض )
شوگا : مگه من کمک خواستم
ات : ...

تهیونگ : ات ، اینجا چی کار می کنی ( بی حوصله )
ات : امدم کمکت کنم ( با کلی ذوق )
تهیونگ : جدی ؟
ات : آره ( باذق )
تهیونگ : پس برو وسایلات و جمع کن از خونه من برو بیرون
ات : بسته دیگه شوخی نکن
تهیونگ : من با هات هیچ شوخی نکردم ( سرد )
ات : ...

آرام :
ات : کمک نمی خوای
آرام : چرا برو کتابام و جمع کن
و شروع میکنه بو عمر و نهی کردن



یه قلبمون نشه ؟ ❤
فایتینگ
دیدگاه ها (۰)

نفرین شده سلام اسم من کیم ات هستش دلتون می خواد داستان من رو...

نفرین شده PART 2 ...

وقتی از دست دوست پسرت به خاطر مافیا بودنش فرار میکشه و بعد ا...

وقتی مافیا بودن و دوست داشتن به خاطر همین میدزدنت جونگ کوک :...

سناریو در خواستی وقتی می خوای تنها بری بیرون نامجون : کتابتو...

وقتی حواست نی دستت میخوره به..... اهم 😂😐نامی: اتات: ام...ببش...

آیدل من ( در خواستی)پارت ۲۲شوگا: هم من از دیشب راضیم هم تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط