راه مرا اشاره شو

راهِ مــرا اشــاره شو ..!
مــن بہ ڪجا رسیده‌ام؟

هرچہ دویده‌ام تــو را
خستـہ شدم ، ندیده‌ام ….!!!


#شهید_محمدحسین_محمدخانی

شانزده آبان ۹۴ شمال سابقیه عملیات داشتیم. پا به پای نیروهام و کنارشون می جنگیدم و هدایتشون می کردم طلوع آفتاب که رسید،آفتاب سعادت من هم تابیدوشهید شدم از آخرین وداعم ۹۹ روز میگذشت

یه عاشق دلتنگ مثل یه ماهی اسیر توی تنگه که دائم خودشو به دیواره های شیشه ای میکوبه تو معراج وقتی تنها شد با صدای بلند بهم گفت : نوش جونت.. حقت بود.. خوش به سعادتت..



بعد از شهادتم حاج قاسم سلیمانی اینطور توصیفم کرد که: رشادت ها و شجاعت های شهید عمار مانند همت بود.

میگفت عمار مثل پسرم بود. همیشه براتون صدقه میزاشتم و میگفتم مراقب خودتون باشید

دیروز کسی پیش کسی نام تورا برد.

گفتم که بمیرم دگران یاد بگیرند.

من عشق تو را از پدرم یاد گرفتم.

کار پدران را پسران یاد بگیرند.

اولاد فدای حرم حضرت زینب

ای کاش تمام پدران یاد بگیرند.
دیدگاه ها (۴)

سرآغازِ زندگیبی شک صدای خندیدنِ کسی ستکه دوستش داریم ..تو هر...

حضرت آیت الله العظمی بهجت "قدس سره" خداوند،نوازل و بلاها را ...

صبـح است و هوا و‌ نفس دلکش پاییـزمن هستم و ‌یک سینه‌ی از مهر...

مدافعان_حرم سال1361 سوریهشهید_همت ، حاج_احمد_متوسلیان ، شهید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط