ای خوب بیا
ای خوب بیا..
به روی ندیده ات قسم چشمان عاشقم در پی واژه ای می گردند تا نامت را صداکنند.
اما چه کند واژه ها و چه بی معناست
هر واژه ای در برابر معنای وجودت ....
از مهربانی « م » می چینم ...
.از هدایت « ه » را ....
از دادگری « د » را ...
.و از یوسف گمگشته « ی » را ...
.و گاهی که دلم به اندازه ی تمام غروب ها می گیرد .
صدا می زنم ....
کجاست آن یوسف گمگشته .
مهربانی که چراغ هدایت به دست در زمین دادگری کند ؟
کجاست مهـدی ... ؟
در انتظارت هستم و خواهم بود ... بیا ... بیا ...
به روی ندیده ات قسم چشمان عاشقم در پی واژه ای می گردند تا نامت را صداکنند.
اما چه کند واژه ها و چه بی معناست
هر واژه ای در برابر معنای وجودت ....
از مهربانی « م » می چینم ...
.از هدایت « ه » را ....
از دادگری « د » را ...
.و از یوسف گمگشته « ی » را ...
.و گاهی که دلم به اندازه ی تمام غروب ها می گیرد .
صدا می زنم ....
کجاست آن یوسف گمگشته .
مهربانی که چراغ هدایت به دست در زمین دادگری کند ؟
کجاست مهـدی ... ؟
در انتظارت هستم و خواهم بود ... بیا ... بیا ...
- ۹۸۱
- ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط