part

#part_50
#نازی
جلو در منتظر بودم تا مبین بیاد دنبالم
بالاخره رسید
ماشینو جلو پام نگه داشت
مبین-سلام بیا بالا
نازی-سلام خوبی
مبین-اره تو خوبی؟
نازی-مطمئنی؟
مبین-اره چطور؟
نازی-اخه تو حالت عادی تو الان باید پیاده میشیدی اما نشدی
مبین-دیر شده بیا بریم
مشکوک زل زدم بهش
نازی-مبیننن
مبین-خب باشه اومدنی از پله ها افتادم پام درد میکنه
نازی-خاک بر سر چلاقت کنم مگه کوری؟
مبین-این الان ابراز نگرانیت بود؟
نازی-اره خوب بود؟
مبین-عالی بود اصلا.... بیا بریم
نازی-میخوای بریم دکتر
مبین-ن خوبم
نازی-حداقل برو اونور تا من بشینم پشت فرمون
مبین-بلدی
نازی-ن پس تو فقط بلدی...برو اونور
مبین-باش
از ماشین پیاده نشد و همونجا خودشو کشید رو صندلی کنار راننده
منم نشستم پشت فرمون
نازی-آماده ای بریم؟
مبین-اره فقط بگو کی گواهینامه گرفتی
نازی-یه هفته ای میشه
مبین-اوه شت فاتحم خوندست پس
نازی-چی گفتی
مبین-هچ عشقم برو
ماشین روشن کردم دسته رو کشیدم و پامو فشار دادم رو گاز
مبین-یااا خدااااااا غلط کردم وایسا
نازی-دیره دیگه
داشتم میرفتم که یهو یه کامیون اومد جلومون
پامو گذاشتم رو ترمز
که مبین با کله رفت تو شیشه
مبین-آخخخ مخم پاچید
نازی-خوبی
مبین-اره فقط جان عمت آروم برو
نازی-حله
دوباره پامو فشار دادم رو گاز
مبین-حجی گوه خوردمو واس همین موقع ها گذاشتن دیگه گوه خوردممممممم نگه دارررررر
#شکلات_تلخ
ببخشید دیر شد خوابم برد 😔😂
دیدگاه ها (۱)

#part_51 #طاها هممون خونه رها اینا جمع شده بودیم شکیب-نمیخوا...

#Part_52#رها هممون نشسته بودیم و زل زده بودیم به هم که یهو ...

#part_49#شکیب داشتم فیفا بازی میکردم که گوشیم زنگ خورد اهمیت...

#part_48#رهادیگه مهمونا رفتن منم خودمو پهن کردم رو مبل یه سی...

وقتی تحریک شون میکنی بعد فرار میکنی و...(اره)نامی:وقتی تحریک...

#اکسه_مافیا پارت25یه چیز جالب هم که منو ا.ت فهمیدیم این بود ...

تک پارتی شوگا(صدای زنگ تلفن)ا.ت : الو ؟شوگا : سلام ا.ت : سلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط