گل صدایت میزنم گلزار میریزد بههم

گل صِدایَت می‌زنَم، گُلزار می‌ریزَد به‌هَم
بر تنَت پیراهَنِ گُلدار می‌ریزَد به‌هَم

چشم بَرهم می‌زَنی درجا پریشان می‌شَوم
ساختارِ خِلقتم انگار می‌ریزَد به‌هم

آه ای چشمانِ زیبایِ تو سَهلِ مُمتنع
ماه هم در لحظه‌ی دیدار می‌ریزَد به‌هم

بر درِ چاقوفروشی‌ها که ابرو کَج کنی
مُطمئناً قیمتِ بازار می‌ریزَد به‌هَم

آنقَدَر خوبی که در هِنگامِ اجرای قِصاص
اِقتِدارِ چوبه‌هایِ دار می‌ریزَد به‌هم

"بوی زُلفِ یار آمد، یارم اینک می‌رسَد"*
زیرِ خاک از بوی تو عَطّار می‌ریزَد به‌هم

وقتِ رفتن پُشتِ سر آهِسته‌تر در را ببَند
از غَمَت تنها نه من، دیوار می‌ریزَد به‌ هَم


#الهه‌سلطانی
دیدگاه ها (۲)

من اگر تمام راه‌حل‌های جهان را هم بدانم، باز مسئله‌ی تو چیز ...

عیدتون مبارک 💐💐💐

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفرو مسیری که فقط با یکی ا...

سعدیا!گفتی که مهرش می رود از دل ولی...مهر رفت و ماه آبان نیز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط