پارت ۲۶ فیک مرز خون و عشق
پارت ۲۶
ا،ت ویو
ا،ت : خب بریم سراغ نقشمون ...... حالا نامجون شی یکی از این لاسارو انتخاب کن
نامجون : اومم .... ببخشید شما ساعتید ؟ آخه از وقتی دیدمت زمان واسم وایستاده
جین : یعنی هنوز واسه تو ۶ ماه پیشه ؟ (خنده شیشه پاکنی)
هممون بجز نامجون و جیمین خندیدم
جیمین : لاس منو مسخره میکنین؟
نامجون : انتخاب لاس منو مسخرع میکنین؟
ا،ت : آرووووممم
نامجون و جیمین : شوخی کردیم بابا
و همه زدیم زیر خنده
ا،ت : خب پس یه وقت مناسب برات جور میکنیم برو همینو بگو
نامجون : اوکی ولی چه موقعیتی؟
ا،ت : خب یه نظر دارم ، منو جونگکوک میگیم کلید در اتاقمونو گم کردیم و بعد ....
نامجون حرفمو قطع کردمو گفت
نامجون : خب......
ا،ت : نامجونییی داشتم زر میزدمم
جونگکوک : عه ا،ت زشته
جین : اشکال نداره دوساله باهم دوستیم
ا،ت: ببخشید نامجون باهات اونجوری حرف زدم
نامجون : نه بابا فقط زود بگو دارم از استرس میمیرم
ا،ت : اوکی .... بعد میاد توی راهرو و بعد تو جلوش زانو میزنی و اون لاسرو میگی ، یدونه شاخه گلم بگیر
نامجون : اوکیه همین عالیه ولی کی؟
ا،ت : اومم ساعت ۷ بعد از ظهر آماده باش
نامجون : اوکی
جین : خب به سلامتی نامجونم داماد کردیم ، بریم غذا بخوریم خیلی گشنمه
همه : (خنده)
جونگکوک : راس میگه بریم دیگه
ا،ت ذ انقد غر نزنینننن
جونگکوک : وای ا،ت تو حالت خوب نیس برو تاریخو یبار نگاه کن
ا،ت : چی؟ تاریخ؟ آها فهمیدم
گوشیمو درآوردمو تاریخو نگاه کردم
همیشه ۴ روز پیش از پریو//دی اینجوری میشم و هورمونام بهم میریزه و عصبی میشم
از صبحم عصبیم پس برا همینه
و بلهه ۴ روز دیگه تاریخ پری//ودیمه
جونگکوک : اوکی میخوای استراحت کنی؟
ا،ت : نه بابا ۴ روز دیگههه
جونگکوک : اوکی پس بریم
رفتیم سمت رستورانه هتل و گارسون اومد
گارسون : چی میل دارین؟
جین : پسرا همتون با بی بیم باپ موافقین؟
همه : اره
ا،ت: منم هویجم
جیمین : نه بابا این چه حرفیه خب با بی بیم باپ موافقی؟
ا،ت : نه
جین : چییی؟
ا،ت: شوخی کردم بابا غذا به این خوشمزگی
نامجون : پس ۸ تا بی بیم باپ با ۸ تا سوجو بیارین
ا،ت : نه آقا سوجو نیار
گارسوم : باشه چشم
گاسون رفتو ماهم مشغول حرف زدن شدیم............
خوشگلام مرسی بابت لایکاتوننن ، شرطارو دوباره سریع برسونین میخوام تا شب یلدا فیکو تموم کنم😁😊
شرطا : ۲۰ لایک و ۴ بازنشر و ۵۰ کامنت 💜
ا،ت ویو
ا،ت : خب بریم سراغ نقشمون ...... حالا نامجون شی یکی از این لاسارو انتخاب کن
نامجون : اومم .... ببخشید شما ساعتید ؟ آخه از وقتی دیدمت زمان واسم وایستاده
جین : یعنی هنوز واسه تو ۶ ماه پیشه ؟ (خنده شیشه پاکنی)
هممون بجز نامجون و جیمین خندیدم
جیمین : لاس منو مسخره میکنین؟
نامجون : انتخاب لاس منو مسخرع میکنین؟
ا،ت : آرووووممم
نامجون و جیمین : شوخی کردیم بابا
و همه زدیم زیر خنده
ا،ت : خب پس یه وقت مناسب برات جور میکنیم برو همینو بگو
نامجون : اوکی ولی چه موقعیتی؟
ا،ت : خب یه نظر دارم ، منو جونگکوک میگیم کلید در اتاقمونو گم کردیم و بعد ....
نامجون حرفمو قطع کردمو گفت
نامجون : خب......
ا،ت : نامجونییی داشتم زر میزدمم
جونگکوک : عه ا،ت زشته
جین : اشکال نداره دوساله باهم دوستیم
ا،ت: ببخشید نامجون باهات اونجوری حرف زدم
نامجون : نه بابا فقط زود بگو دارم از استرس میمیرم
ا،ت : اوکی .... بعد میاد توی راهرو و بعد تو جلوش زانو میزنی و اون لاسرو میگی ، یدونه شاخه گلم بگیر
نامجون : اوکیه همین عالیه ولی کی؟
ا،ت : اومم ساعت ۷ بعد از ظهر آماده باش
نامجون : اوکی
جین : خب به سلامتی نامجونم داماد کردیم ، بریم غذا بخوریم خیلی گشنمه
همه : (خنده)
جونگکوک : راس میگه بریم دیگه
ا،ت ذ انقد غر نزنینننن
جونگکوک : وای ا،ت تو حالت خوب نیس برو تاریخو یبار نگاه کن
ا،ت : چی؟ تاریخ؟ آها فهمیدم
گوشیمو درآوردمو تاریخو نگاه کردم
همیشه ۴ روز پیش از پریو//دی اینجوری میشم و هورمونام بهم میریزه و عصبی میشم
از صبحم عصبیم پس برا همینه
و بلهه ۴ روز دیگه تاریخ پری//ودیمه
جونگکوک : اوکی میخوای استراحت کنی؟
ا،ت : نه بابا ۴ روز دیگههه
جونگکوک : اوکی پس بریم
رفتیم سمت رستورانه هتل و گارسون اومد
گارسون : چی میل دارین؟
جین : پسرا همتون با بی بیم باپ موافقین؟
همه : اره
ا،ت: منم هویجم
جیمین : نه بابا این چه حرفیه خب با بی بیم باپ موافقی؟
ا،ت : نه
جین : چییی؟
ا،ت: شوخی کردم بابا غذا به این خوشمزگی
نامجون : پس ۸ تا بی بیم باپ با ۸ تا سوجو بیارین
ا،ت : نه آقا سوجو نیار
گارسوم : باشه چشم
گاسون رفتو ماهم مشغول حرف زدن شدیم............
خوشگلام مرسی بابت لایکاتوننن ، شرطارو دوباره سریع برسونین میخوام تا شب یلدا فیکو تموم کنم😁😊
شرطا : ۲۰ لایک و ۴ بازنشر و ۵۰ کامنت 💜
- ۲.۱k
- ۲۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط