پارت رمان فیک
پارت 5رمان فیک
ج:تا امدن سمتم سریع از فرصت استفاده کردم من کاراته هم حرفه ای بودم تعریف نباشه😎
از قبل طنابو باز کردم بودم اما برای اینکه شک نکنن گرفته بودمش دستم که یعنی بریده نیست تا امد سمتم طناب ر وول کردم سریع بلند شده ی مشت خابوندم نو صورتش صندلی رو ورداشتم کوبیدم تو صورت یکی دیگه او نیکی هم با لگد زدم ارام رو دلم نیومد بزنم پس با دستمال بیهوشی بیهوشش کردم نشوندمش همونجا تو ماشینش( ماشین ارام) خودم رفتم دنبال رزا
ر:منو بلند کرد انداخت رو تخت اما تا امد سمتم محکم بغ پا زدم جایی که نباید بزنم
مثبت فکرا میدونن منظورم کجاست 🤣🔞
ج؛ همینجور که راه میرفتم روزا رو صدا میزدم
رزییی زوزااا کجایی دختررر روزاااا
ر:صدای جین رو شنیدم پس منم ی جیغ کشیدم که گوشتی خودم کر شد پاپ زدم جیننن من اینجاممم
(اینا همو با اسم مستعار هم میشناسن دوباره یاد اوری کردم)
ج:ص ای رزی رو از پارکینگ شنیدم با لگد رفتم تو در
در شکست رزی رو دیدم رو تخت با ی مرد که دستش به🔞بودش و میخواست بره سمت روزا
منم سری دخل بادیگارد هارو اوردم تا رسیدم به او پسره
ج:ای........
کی به تو اجازه داده زن منو بدو زدی
ر:با این حرفش چشام 4تا نشد 10تا شود
من از کی تاحالا شوهر کردم خودم خبر ندارم
که دیدم کوک نگاه من کرد لبخندی شیطانی زد امد سمتم گفت.....
ج:تا امدن سمتم سریع از فرصت استفاده کردم من کاراته هم حرفه ای بودم تعریف نباشه😎
از قبل طنابو باز کردم بودم اما برای اینکه شک نکنن گرفته بودمش دستم که یعنی بریده نیست تا امد سمتم طناب ر وول کردم سریع بلند شده ی مشت خابوندم نو صورتش صندلی رو ورداشتم کوبیدم تو صورت یکی دیگه او نیکی هم با لگد زدم ارام رو دلم نیومد بزنم پس با دستمال بیهوشی بیهوشش کردم نشوندمش همونجا تو ماشینش( ماشین ارام) خودم رفتم دنبال رزا
ر:منو بلند کرد انداخت رو تخت اما تا امد سمتم محکم بغ پا زدم جایی که نباید بزنم
مثبت فکرا میدونن منظورم کجاست 🤣🔞
ج؛ همینجور که راه میرفتم روزا رو صدا میزدم
رزییی زوزااا کجایی دختررر روزاااا
ر:صدای جین رو شنیدم پس منم ی جیغ کشیدم که گوشتی خودم کر شد پاپ زدم جیننن من اینجاممم
(اینا همو با اسم مستعار هم میشناسن دوباره یاد اوری کردم)
ج:ص ای رزی رو از پارکینگ شنیدم با لگد رفتم تو در
در شکست رزی رو دیدم رو تخت با ی مرد که دستش به🔞بودش و میخواست بره سمت روزا
منم سری دخل بادیگارد هارو اوردم تا رسیدم به او پسره
ج:ای........
کی به تو اجازه داده زن منو بدو زدی
ر:با این حرفش چشام 4تا نشد 10تا شود
من از کی تاحالا شوهر کردم خودم خبر ندارم
که دیدم کوک نگاه من کرد لبخندی شیطانی زد امد سمتم گفت.....
- ۱۸۸
- ۳۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط