کدام یارجان؟

میدونی یارجان داشتم به چی فکر میکردم؟
به اینکه من کدوم یارجان رو بیشتر دوست دارم؟
یارجانی که همکار و دوستم بود...
حال و هوای حرف زدن روی کار...
صحبت کردن از مشترکات مورد علاقه دوتاییمون...
از دیوانگی ها گفتن و دیوانه وار زندگی کردن...
یا یارجانی که همسر بود و همراه...
تکیه گاه تنهایی ها...
معجون بینظیر عشق و عقل...
یا یارجانی که نیست اما گاهگاهی خبر موفقیت هایش از گوشه و کنار میرسد...
بعد دیدم من این یارجانی که نیست اما موفق است بیشتر دوست دارم تا یارجانی که کنارم بود و مأیوس...
و به آن یارجانی که همسر بود بیشتر نیاز دارم تا همراه دلتنگی هایم شود و با او سختی های مسیر زندگی را راحت تر از سر رد کنم...
اما امان از آن یارجانی که دوست بود و همکار و همفکر و هم مسیر...
من دلتنگ آن یارجانم...
من تشنه یکبار دیگر دیدنش هستم...
من آن یارجان را عاشق بودم...
و این روزها بیش از هر زمان جای خالی او را حس میکنم که با هیچ چیزی پر نمیشود...
آری!
میشود قید دست و بوسه و آغوش را زد...
میشود بیخیال افتخارات و موفقیت ها شد..
اما جای خالی همکلام را با چه چیزی پر کنم‌؟
جای خالی دوست را؟
دیدگاه ها (۳)

بگو به عقربه ها موقع دویدن نیستکه شب همیشه برای به سر رسیدن ...

پرسید: دندون درد بدتره یا دلتنگی؟!گفتم: دلشوره از هر دو بدتر...

بهشت کوچک من

دلخورم

شهر موفقیتپادکست انگیزشی » پادکست استراتژی های افراد قدرتمند...

"عشق او بود "پارت نمد چند ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡در حال دویدن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط