کوچولوی دل باخته پارت

..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۲۸~
دیانا:
مرصی‌اگه‌تو‌نبودی‌ممکن‌بود‌بخورم‌زمین.......
ارسلان:
پس‌تشکر‌کردن‌بلدی؟
دیانا:
با‌حرص‌و‌داد‌گفتم‌ارسلاننننن‌فراررررر‌کنننننن
مثل‌سگ‌و‌گربه‌میدوییدیم‌دنبال‌هم‌‌جوری‌ک‌یهو.....
ارسلان:
دستمو‌به‌معنی‌تسلیم‌بردم‌بالا‌و‌گفتم:باش‌باش‌من‌تسلیمم.......
دیانا:
چیشددد‌کم‌‌اوردی‌اقااااا.‌‌........
ارسلان:
کم‌نیاوردم‌دیا‌خانوم‌خسته‌شدم.....
مثل‌یوزپلنگی‌ک‌دنبال‌خرگوشه‌دوییدی‌دنبالم.....
دیانا:
خخخخخ‌مردم‌از‌خنده.......
مسخره.‌......‌‌‌....
من‌به‌اندازه‌کافی‌کار‌دارم‌تو‌دست‌و‌پام‌‌نباش‌باید‌دنبال‌خاهرم‌بگردم.......
بعدم‌با‌ارسلان‌قدم‌زنان‌به‌طرف‌ماشینش‌رفتیم.....
ارسلان:
میگما‌دیا‌......
دیا:
بلههههه؟...........
ارسلان:
میگم‌اگه‌دوص‌داشته‌باشی‌من‌میتونم‌با‌کمک‌ادم‌هایی‌ک‌دارم‌بهتون‌گمک‌کنم‌خاهرت‌پیدا‌شه.....
دیانا:
واقعا؟...........
ارسلان:
اره‌بابا‌چرا‌ک‌نه........
دیانا:
وایییی‌فداتتت‌نشم‌مارمولک.........
حداقل‌به‌درد‌یکاری‌خوردی...........
ارسلان:
اخیه‌‌عزیزم(خنده‌‌حرصی)
دیانا:
سوار‌ماشین‌شدیم‌ک‌دهنم‌باز‌موند‌‌واااا‌این‌مارمولک‌کی‌ماشینشو‌عوض‌‌کرد؟.......
اونممم‌ماشین‌مورده‌علاقه‌من‌جنسیس‌کوپه؟..........
جونه‌منننننن.......
ارسلان:
چیههه‌تا‌حالا‌ماشین‌ندیدی......
دیانا:
نه‌اتفاقا‌دیدم‌این‌جنسیس‌کوپه‌ماشین‌مورده‌‌علاقمه.......
ارسلان:
عجبببب‌منم‌دوصت‌درم.......
دیانا:
بهبه‌تو‌عجببببببب‌چیزییییییی‌‌باهم‌تفاهم‌دریم‌عیششش......
ادامه‌دارد.........
دیدگاه ها (۳)

..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۲۹~دیانا:مرصی‌‌مارمولک‌‌‌ببخشی...

..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۳۰~دیانا:راستش‌تصمیمیم‌‌گرفتیم...

..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۲۷~دیانا:یه‌دستش‌زیر‌سرم‌بود.....

..کوچولوی دل باخته🖤🥀.. ~پارت۲۶~دیانا:دستشو به سمتم دراز کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط