بیا میخواهم رازی برایت بگویم

بیا میخواهم رازی برایت بگویم
رازی از بغض های درد دار که گلو را جِر میدهد
رازی برایت بگویم از سگ دو زدن ها که آخرش
منتهی میشود به بن بست
بن بستی که تمام سعی و تلاشت را میپوشاند
اخر همین بن بست میخواهم بنشینم و خستگی در کنم ..
خستگی های یک عمر را که دیگر جانی ندارم ..
میخواهم تمام شود و دیگر چیزی نباشد ...
دیدگاه ها (۱)

آدم ها فکر می کنند بعد از رفتنشانباید مانند صندوق پستی زنگ ز...

خیلی وقت است فهمیده امزمین دارد وارونه می چرخدحتی جای فصل ها...

ما از وحشت فراموش کردن دیگران است که عکس آنها را به دیوار می...

میدانی چیست.....!یک وقت هایی باید خودت را به بیخیالی بزنی......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط