ریندو پارت آخر

خودمم بلند شدم برم تو اتاقم ، خواستم در اتاقمو باز کنم که
یکی دستمو محکم گرفت ،‌ برگشتم و با چهره ریندو مواجه شدم :
_ا/ت:چیزی شده؟
_ریندو:آره عاشقت شدم!
(صورتم سرخ شد )
_ ا/ت: چ چی میگی باکا مستی برو بخواب !
_ریندو:تو یه لیوان بیشتر خوردی یادت رفته ؟
_ا/ت:ولی تورو بیشتر گرفته . شب بخیر !
دستگیره درو گرفتم و باز کردم ، ریندو دستمو کشید سمت خودش و در قفلم کرد . تو چشمای هم خیره شدیم و آروم لباشو گذاشت رو لبام.
بوسه زیاد طولانی نبود چون ران اومد و ریندو رو برد .
پرش زمانی به صبح *
ریندو اومد کنارم رو مبل نشست و دستشو انداخت به کمرم ، صورتشو به صورتم نزدیک کرد :
_ریندو:عاشقتم !
_ا/ت:فکر کنم منم همین حس رو داشته باشم!
_ریندو:نداشته باشیم کاری می کنم عاشقم !
چند سال بعد*
_ا/ت: نه نه ریندو اینطوری خفش می کنی !
_ریندو:باشه باشه درست شد؟
ریندو و ا/ت درحال شیر دادن به بچه جدیدشونن!


پایان.
دیدگاه ها (۳)

⁦(〒﹏〒)⁩

توکیو ریونجرز تو ایران

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

love Between the Tides²⁷بهش ضربه میزدم ولی ولم نمیکرد ادامه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط