مافیای من

مافیای من
پارت ۱۷

بعد کلی پیگیری فهمیدیم تو عمارت بنگ چانگ هستن
سریع خودمونو رسوندیم اونجا که هان و سونگمین اونجا بودن
÷ پسرا رو گذاشتید کجا مادر ..... هاااا
هان: ادب تو گم کردی
یونگی:شاید حالا بگو کجان
هان : برو اتاق شکنجه (پوز خند زد)
منو تهیونگ بدوبدو رفتیم اتاق شکنجه که با چیزی که دیدم پاهام شل شد و اوفتادم رفتم سمت جیمین بقلش کردم
یونگی : تورو خدا نرو حق از پیشم نرو (گریه و داد)
تهیونگ : جونگ کوک نروووووو (داد)
یونگی : زود باش زنگ بزن آمبولانس
تهیونگ :باش حق
ویو خودم 😁
زنگ زدن آمبولانس اومد بردنشون بیمارستان ته یونگی خیلی گریه میکردن و گریشون بند نمیومد
تهیونگ : دکتر حالشون خوبه ؟
دکتر : بله خوبن ولی باید تا دو روز اینجا بمونن
یونگی: خدا رو شکر
تهیونگ: ممنون
دکتر: خواهش میکنم و وقتی رفتن خونه باید خیلی استراحت کنن
یونگی : بله ممنون
رفتن تو اتاق نشستن پیشون دستشونو گرفتن و پیششون خوابیدن

دو روز بعد

ویو ته
رفتیم خونه کوک بزور راه می‌رفت خیلی زخمای رو بدنش عمیق بود ولی به سختی حرکت می‌کرد
کوک: تهیونگ تا کی اینجا موندیم
تهیونگ : دو روز عشقم
کوک: آها
جیمین : یونگی
یونگی : جانم
جیمین : تو این دو روز پیشمون بودید
یونگی : آره بیب

ببخشید اگه کم شده
چطور بود
دیدگاه ها (۰)

فیک جدید اسم فیک : بهترین دوستی هاموضوع؛ مدرسه ای .اکشن . جن...

بهترین دوستی ها پارت ۱ویو جنی صبح با صدای زنگ آلارم بلند شدم...

سلام کیوتا ببخشید یه یک هفته نبودم کار داشتم ببخشید 🥲❤❤❤

بچه ها من تا فردا نمیتونم فعالیت کنم و تو ویسگون باشم چون می...

ببخشید قسمت نبود پارت بعد رو بنویسم 😅{مافیای من}{پارت ۱۵} چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط