یک تبسم یک صدا فرمان عشق

یک تبسم یک صدا فرمان عشق
یک ترانه یک نفس جریان عشق

یک غریبه سرزده شد آشنا
می دهد سر بر لب دیوان عشق

یک غروب و یک سرود و یک خروش
بر سر بازار پرباران عشق

یک ستاره یک غزل شعر و ثنا
یک سبد گل چیده در دامان عشق

یک سوار و تک نواز و سروناز
می دهد بهر دلم سامان عشق

یک نشانه یک حیات و زندگی
می شود گمگشته پایان عشق

یک سرغاز یک تولد یک فروغ

چون طبیبان میکند درمان عشق
دیدگاه ها (۳)

هیچ کس مانند من در عاشقی خودخواه نیستانتخابم کن که هر راهی ب...

کسی روبه زورنمیشه عاشق کرد...یه وقتایییه چیزایی سهمت نیسبفهم...

تو که رفتی نفســـم بی تو غریبانه گرفتدلِ زارم قفسی شد که به ...

در برکۀ من هیچ شبی ماه نبوداز بخت بدم هیچکس آگاه نبودحالا شد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط