بوسهء گرم تو در نومیدی
بوسهء گرم تو در نومیدی
نوشداروی امیدم بخشید،
چشم پر مهر تو با من می گفت:
"هیچ نومید به جایی نرسید!"
پیش چشمم همه جا بود سیاه
ناامید از همه چیز و همه کس،
سیر از خویش و گریزان از خلق
کرده پیوند به نو میدی و بس.
آرزوها همه تاریک و تباه
سخنم تلخ، چراغم خاموش،
مرگ بر زاری من می خندید
زندگی بار گران بود به دوش..؛
پردهء یاءس نمیداد امان
تا ببینم که چه زیباست جهان،
دست در دامن امید زدم
یافتم زندگی جاویدان
حالیا چشم دلم بر همه چیز
کند از روزن امید نگاه
چه شکوهی ست دراین کلبهء تنگ!
چه فروغی ست دراین شام سیاه!
#فریدون_مشیری
نوشداروی امیدم بخشید،
چشم پر مهر تو با من می گفت:
"هیچ نومید به جایی نرسید!"
پیش چشمم همه جا بود سیاه
ناامید از همه چیز و همه کس،
سیر از خویش و گریزان از خلق
کرده پیوند به نو میدی و بس.
آرزوها همه تاریک و تباه
سخنم تلخ، چراغم خاموش،
مرگ بر زاری من می خندید
زندگی بار گران بود به دوش..؛
پردهء یاءس نمیداد امان
تا ببینم که چه زیباست جهان،
دست در دامن امید زدم
یافتم زندگی جاویدان
حالیا چشم دلم بر همه چیز
کند از روزن امید نگاه
چه شکوهی ست دراین کلبهء تنگ!
چه فروغی ست دراین شام سیاه!
#فریدون_مشیری
- ۸۷۷
- ۱۵ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط