بوسهء گرم تو در نومیدی

بوسهء گرم تو در نومیدی
نوشداروی امیدم بخشید،
چشم پر مهر تو با من می گفت:
"هیچ نومید به جایی نرسید!"

پیش چشمم همه جا بود سیاه
ناامید از همه چیز و همه کس،
سیر از خویش و گریزان از خلق
کرده پیوند به نو میدی و بس.

آرزوها همه تاریک و تباه
سخنم تلخ، چراغم خاموش،
مرگ بر زاری من می خندید
زندگی بار گران بود به دوش..؛

پردهء یاءس نمیداد امان
تا ببینم که چه زیباست جهان،
دست در دامن امید زدم
یافتم زندگی جاویدان

حالیا چشم دلم بر همه چیز
کند از روزن امید نگاه
چه شکوهی ست دراین کلبهء تنگ!
چه فروغی ست دراین شام سیاه!





#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۱۰)

ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺻﺪﺍﻱ ﮔﺮﻡ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺁﻓﺘﺎﺏ!ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﻟﻨﻮﺍﺯﺻﺒﺢﺑﺎﺯ ﻋ...

نیایش صبحگاهی...... خداوندا ،،،،،!حال که منت نهادی و در بامد...

عشق یک مرد را با حرفهایَش نه،از رفتارش باید فهمید ؛عشق یک ز...

اشعارمن حس تنت رادوست دارد●• یک مثنوی ازبودنت رادوست دارد• ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط