خوندن بدون لایک و کامنت حرامه
خوندن بدون لایک و کامنت حرامه.
p15
you and me
ویو تهیونگ.
وارد اتاق که شدم دیدم رنگش کاملا زرد شده در حال غش کردن بود که گرفتمش .
تهیونگ:خانم جئون،جئون ا/ت،صدامو میشنوی؟ نگران
ویو ا/ت.
وقتی دیدم دستم داره خون میاد ترسیدم از خون میترسیدم که حالم بد شد دیدم اقای کیم اومد داخل.
ا/ت:خو...خوبم.. (بی حال)
تهیونگ:باید ببرمت بیمارستان حالت خوب نیست.
تهیونگ ا/ت رو براید استایل بغل کردو ازاتاق رفت بیرون از چشمان بیرون زده ی تمامی کارمندا رد شدن و زدن از شرکت بیرون.
تهیونگ ا/ت رو سوار ماشینش کرد و حرکت کردن.
(بیمارستان)
تهیونگ:الان خوبی؟
ا/ت:بله خوبم.
ا/باتعجب به این همه راحت حرف زدن تهیونگ نگاه میکرد که تهیونگ بی هوا دستای ا/ت رو توی دستش گرفت.
ا/ت:اقای تهیونگ فک میکنم زیادی از هدتون گذشتین؟
تهیونگ:نه ا/ت من فقط نگرانتم.
ا/ت دستشو از دست تهیونگ بیرون کشید و از روی تخت بلند شد سِرُمی که به دستش وصل بود رو دراورد که تهیونگ مانع رفتنش شد.
تهیونگ:ا/ت میشه نری؟لطفا
ا/ت:ولم کن من حتا نمیشناسمتم چطور به حرفت گوش کنم؟برو اونور.
تهیونگ:میدونم ولی وایسا به عنوان رئیست ازت خواهش میکنم.
ا/ت به تخت برگشت.
تهیونگ:ممنونم.
ا/ت:به خواطر رئیس بودنته نه هیچ چیز دیگه ای .
که یهو......
ادامه دارد...
p15
you and me
ویو تهیونگ.
وارد اتاق که شدم دیدم رنگش کاملا زرد شده در حال غش کردن بود که گرفتمش .
تهیونگ:خانم جئون،جئون ا/ت،صدامو میشنوی؟ نگران
ویو ا/ت.
وقتی دیدم دستم داره خون میاد ترسیدم از خون میترسیدم که حالم بد شد دیدم اقای کیم اومد داخل.
ا/ت:خو...خوبم.. (بی حال)
تهیونگ:باید ببرمت بیمارستان حالت خوب نیست.
تهیونگ ا/ت رو براید استایل بغل کردو ازاتاق رفت بیرون از چشمان بیرون زده ی تمامی کارمندا رد شدن و زدن از شرکت بیرون.
تهیونگ ا/ت رو سوار ماشینش کرد و حرکت کردن.
(بیمارستان)
تهیونگ:الان خوبی؟
ا/ت:بله خوبم.
ا/باتعجب به این همه راحت حرف زدن تهیونگ نگاه میکرد که تهیونگ بی هوا دستای ا/ت رو توی دستش گرفت.
ا/ت:اقای تهیونگ فک میکنم زیادی از هدتون گذشتین؟
تهیونگ:نه ا/ت من فقط نگرانتم.
ا/ت دستشو از دست تهیونگ بیرون کشید و از روی تخت بلند شد سِرُمی که به دستش وصل بود رو دراورد که تهیونگ مانع رفتنش شد.
تهیونگ:ا/ت میشه نری؟لطفا
ا/ت:ولم کن من حتا نمیشناسمتم چطور به حرفت گوش کنم؟برو اونور.
تهیونگ:میدونم ولی وایسا به عنوان رئیست ازت خواهش میکنم.
ا/ت به تخت برگشت.
تهیونگ:ممنونم.
ا/ت:به خواطر رئیس بودنته نه هیچ چیز دیگه ای .
که یهو......
ادامه دارد...
- ۵.۸k
- ۳۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط