خواب بودم گونه ام را مار زد

خواب بودم گونه ام را مار زد...
پشت پلکم عنکبوتی تار زد...
خواب دیدم زندگی جزسایه نیست...
هیچکس باهیچکس همسایه نیست...
پاسبان می آیدامابی چراغ...
باغبان هم باتبر آید به باغ...
رفت شب،افکارمهتابی نشد...
گریه کردم آسمان آبی نشد...
ای که گفتی کاش مرگ مال مانبود...
زندگی هم آن قدر زیبانبود.......!
دیدگاه ها (۱۳)

" کاش خواب تورا ببینم "استکان چای را محکم روی میز بکوبیگلدان...

این منم زاده ای از جنس خاک فراتر از آسمان فراخ تر از زمینبخش...

زندگی رویا نیست، زندگی زیباییستمی توان بر درختی تهی از بار، ...

مدتهاست که دیگر شب ، شب نیست!همان ادامه روز استکمی تاریک تر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط