جمعه ها شعر من انگار تو را می خواند

جمعه ها شعرِ من انگار تو را می خواند
قلم و کاغذ و خودکار تو را می خواند

چشم، با اینکه شده خیره به راهت اما
پلک، تا می زند هر بار تو را می خواند

جمعه ها حس عجیبی ست میان من و دل
دل آواره به تکرار تو را می خواند

هر زمان رفت دلم در پی زیبایی و زَر
چشم چون می کند انکار تو را می خواند


هر زمان از غم تو تکیه به دیوار زدم
باز دیدم در و دیوار تو را می خواند

 
باز هم جمعه و صد حرف به دل مانده و من
شعر با حالت اقرار تو را می خواند


.....*•.¸★★¸.•¨*•.¸★`*•.¸★★¸.•¨`*•.¸★`*•.¸ ▬▬
💞 💞 @eshgoleia 💞 💞
......*•.¸★★¸.•¨*•.¸★`*•.¸★★¸.•¨`*•.¸★`*•.¸
دیدگاه ها (۳)

🌸 ✨ ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯽ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﯼ ﺳﻮﯼ ﺩﻟﺖ 🌸 ✨ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﭼﻠﭽ...

😊 😊 لبخند بزنبرآمدگی گونه هایت توان آن را داردکه امید رفته ر...

دلم هوای توکرده.......

باز حرفای نزده رو قلبم سنگینی میکنه.....😔💔آدما رو خسته نکنید...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط