Psychic lover
Psychic lover1
من از بچه گی آرزو داشتم دکتر
روانپزشک بشم…حالا هم که میخوام به آرزوم برسم.۱۹سالمه و اگه تونستم چندتا
بیمار رو درمان کنم میتونم مدرکم رو بگیرم
(زمان حال)
داشتم به سمت مطب میرفتم که ماشین
های پلیس رو دیدم.تعجب کردم ولی سعی
کردم محل نزارم.
در اصلی خیلی شلوغ بود تصمیم گرفتم
از در پشتی برم.کوچش خلوط بود اما
تا حالا اتفاقی بدی نیفتاده بود.
داشتم میرفتم که یک مرد جذاب و هیکل
قشنگ دیدم
بهم برخورد کرد نزدیک بود
بیفتم که دیوار رو نگه داشتم.
بهش نگاه کردم ماسک و کلاه مشکی داشت
و یک چاقو دستش بود.با چشمای درشت
شده بهش نگاه کردم
سونا:تو..داری چیکار میکنی
مرده:صدات در نیاد
سونا از ترس چیزی نمیگفت
سونا:تو…
چا اون:برو پی کارت
با تمام توانم جیغ زدم
پلیس ها اومدن سمتمون
پلیس۱:رییس چا اون رو دستگیر کردیم
دستگیرش کردن و بردن
چا اون:دارم برات
از پلیسه تشکر کردم و رفتم سر کارم.
که اسمش چا اونه…چه اسمی تاحالا
نشنیدم
امروز قرار بود با یکی از بیمارام ملاقات کنم
با صدای در سرم رو از رو برگه بالا اوردم
بهش اجازه ورود دادم.
درسته خودش بود.
سونا:سلام.بیا بشین🙂
لونا:سلام🙂
سونا:خوشحالم میبینم که لبخند میزنی.میدونی لبخندت قشنگه.
لونا:اومم دکتر
سونا:جانم
لونا:من میتونم وارد رابطه بشم؟
سونا:هنوز درمانت تموم نشده عزیزم
لونا:اما من..خیلی..دوسش..دارم😔
سونا:اگه قول بدی قرصات رو
مصرف کنی متونی اعصابت رو کنترل کنی
و وارد یک رابطه خوب بشی
لونا:حتما🙂
سونا:خوب…یکم از رفتار هات بگو
لونا:هنوز یکم اعصبی هستم
سونا:قرصات و میخوری؟
لونا:راستش…به ندرت.
سونا:از دست تو…
(ساعت۸)
داشتم میرفتم خونه که گوشیم زنگ خورد
برداشتم
گوشی:سلام،خانم مین سونا؟
سونا:سلام بله خودم هستم
سونگ یو:من سونگ یو هستم از اداره
پلیس تماس میگیرم
سونا:کمکی از دستم برمیاد؟
سونگ یو:خوب ما میدونیم که شما روانپزشک
هستین و ما یک بیمار
روانی داریم که بعضی ها میگن اون آدم
خلاف کاره و کار های خطر
ناکی انجام داده.ما امروز دستگیرش کردیم.شما میتونید درمانش
کنید؟چون ما نمیدونیم که گناه کاره یا نه
سونا:چقدر زر میزنه(تو ذهنش)فردا ساعت
۶بعد از ظهر بیارش مطب من ببینمش
سونگ یو:باشه ممنون
……..
خوب این پارت اول بود..تو پارت های بعدی قشنگ تر میشه…✨
سونا رو تو اسلاید دوم گذاشتم
من از بچه گی آرزو داشتم دکتر
روانپزشک بشم…حالا هم که میخوام به آرزوم برسم.۱۹سالمه و اگه تونستم چندتا
بیمار رو درمان کنم میتونم مدرکم رو بگیرم
(زمان حال)
داشتم به سمت مطب میرفتم که ماشین
های پلیس رو دیدم.تعجب کردم ولی سعی
کردم محل نزارم.
در اصلی خیلی شلوغ بود تصمیم گرفتم
از در پشتی برم.کوچش خلوط بود اما
تا حالا اتفاقی بدی نیفتاده بود.
داشتم میرفتم که یک مرد جذاب و هیکل
قشنگ دیدم
بهم برخورد کرد نزدیک بود
بیفتم که دیوار رو نگه داشتم.
بهش نگاه کردم ماسک و کلاه مشکی داشت
و یک چاقو دستش بود.با چشمای درشت
شده بهش نگاه کردم
سونا:تو..داری چیکار میکنی
مرده:صدات در نیاد
سونا از ترس چیزی نمیگفت
سونا:تو…
چا اون:برو پی کارت
با تمام توانم جیغ زدم
پلیس ها اومدن سمتمون
پلیس۱:رییس چا اون رو دستگیر کردیم
دستگیرش کردن و بردن
چا اون:دارم برات
از پلیسه تشکر کردم و رفتم سر کارم.
که اسمش چا اونه…چه اسمی تاحالا
نشنیدم
امروز قرار بود با یکی از بیمارام ملاقات کنم
با صدای در سرم رو از رو برگه بالا اوردم
بهش اجازه ورود دادم.
درسته خودش بود.
سونا:سلام.بیا بشین🙂
لونا:سلام🙂
سونا:خوشحالم میبینم که لبخند میزنی.میدونی لبخندت قشنگه.
لونا:اومم دکتر
سونا:جانم
لونا:من میتونم وارد رابطه بشم؟
سونا:هنوز درمانت تموم نشده عزیزم
لونا:اما من..خیلی..دوسش..دارم😔
سونا:اگه قول بدی قرصات رو
مصرف کنی متونی اعصابت رو کنترل کنی
و وارد یک رابطه خوب بشی
لونا:حتما🙂
سونا:خوب…یکم از رفتار هات بگو
لونا:هنوز یکم اعصبی هستم
سونا:قرصات و میخوری؟
لونا:راستش…به ندرت.
سونا:از دست تو…
(ساعت۸)
داشتم میرفتم خونه که گوشیم زنگ خورد
برداشتم
گوشی:سلام،خانم مین سونا؟
سونا:سلام بله خودم هستم
سونگ یو:من سونگ یو هستم از اداره
پلیس تماس میگیرم
سونا:کمکی از دستم برمیاد؟
سونگ یو:خوب ما میدونیم که شما روانپزشک
هستین و ما یک بیمار
روانی داریم که بعضی ها میگن اون آدم
خلاف کاره و کار های خطر
ناکی انجام داده.ما امروز دستگیرش کردیم.شما میتونید درمانش
کنید؟چون ما نمیدونیم که گناه کاره یا نه
سونا:چقدر زر میزنه(تو ذهنش)فردا ساعت
۶بعد از ظهر بیارش مطب من ببینمش
سونگ یو:باشه ممنون
……..
خوب این پارت اول بود..تو پارت های بعدی قشنگ تر میشه…✨
سونا رو تو اسلاید دوم گذاشتم
- ۶.۶k
- ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط