بادی بذر تو را در دلم انداخت و رفت

بادی بذر تـو را در دلـــم انداخـــت و ُ رفــت

من مانـــده ام و ُ این ریشــه ی قطــور دلــدادگی

و هـــزار جــوانه ی شــکفته از یـادَت
دیدگاه ها (۲)

گفتم از عشق تو خواهم مردچون نمردم هستم پیش چشمان توشرمنده هن...

آغوشت را برایم چتر کن تا چشمهایم بیش از این خیس نشود

آهای لعنتیقلبم سنگینی میکندبه گمانم داری روی احساسم راه می‌ر...

بعضی آدم ها را نمیشود داشتفقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط