DARKLIKEBLACK

#DARK_LIKE_BLACK
part 11
میا:
داشتیم دنبال مارنی میرفتیم تا به اتاق مورد نظرمون برسیم که مارنی وایساد دم در یکی از اتاقا که بالاش شماره سه نوشته شده بود و در زد
خانم میانسالی در رو باز کرد
خانومه: خوش آمدید من وی مینوتا هستم
_ ممنون من هم کیم مارنی هستم و از آشناییتون بسیار خوشبختم
و بعد از این حرف تعظیم نود درجه ای کرد
_ دیر که نرسیدیم؟
خانم وی: نه کاملا به موقع رسیدید بفرمایید داخل
مارنی ممنونی زیر لب گفت و وارد شد و ماهم پشتش وارد شدیم و هر سه مون به اون خانوم ادای احترام و خودمونو معرفی کردیم
خانم وی: خب خانوما من به شما آموزش میدم تا یکم رو فرم بیاید و خوش اندام بشید
+ ببخشید پس کی روی صدامون کار میکنید؟
خانم وی: اون با من نیست اون رو آقای بنگ مشخص میکنه
+ آها ممنونم
خانم وی با صدایی داد مانند: خب خانوما برید رختکن و لباساتون رو عوض کنید
و با دستش به دری اشاره کرد که رختکن بود
رفتیم و هممون لباسامون رو عوض کردیم من یه نیم تنه صورتی فسفری پوشیدم با شلوارک ستش و رکیتا هم لباسش مثل مال من بود اما مال اون نارنجی بود سانهی یه تاپ آستین نواری خاکستری با شلوارک خاکستری کوتاه پوشید و مارنی هم یه ست نیم تنه و شلوارک تا زانوی مشکی پوشید که نوار های آبی و فسفری داشت
هممون موهامون رو دم اسبی بستیم اما مارنی چون موهاش خیلی بلند بود مجبور شد و بالای سرش بستش و چون مشغول بستنش بود ما زودتر رفتیم بیرون...
سانهی:
وقتی اومدیم بیرون با اعضای بی تی اس چشم تو چشم شدیم
داشتن با نگاه هاشون میخوردنمون
میا آروم دم گوشم گفت: اینا چرا اینجوری نگاه میکنن؟
× نمیدونم
صدای رکیتا هم دم گوش دیگم شنیده شد: حس بدی دارم
با صدای خانم وی به خودمون اومدیم: دخترا نمیخواید سلام و خودتون رو معرفی کنید!
سه تاییمون سلام کردیم و تعظیم کردیم و جداگانه خودمون رو معرفی کردیم
خانم وی: پس دوستتون کجاست؟
× مارنی؟ اون داشت موهاش رو میبست
خانم وی: اوکی پس شما برید سر تمریناتتون تا دوستتون هم بیاد
خانم وی جوری که انگار چیزی یادش رفته باشه گفت: اوه راستی آقای بنگ گفتن که توی یک باشگاه با اعضای بی تی اس تمرین میکنید
اعضای بی تی اس همشون باهم: چیییییییییییی
خانم وی: وا چتون شد قراره تو یه باشگاه باشید
جیمین اعتراض کرد: من بیشتر از همه کارآموز بودم و در طی کارآموزیم با آیدل های معروف یکجا نبودم حالا اونا با ما که نمی...
خانم وی حرفش رو قطع کرد: آقای پارک اونموقع بیگ هیت آیدلی نداشت یک این تصمیمیه که آقای بنگ پی دی نیم گرفته دو پس باید باهم بسازید و...


نظر فراموش نشه
دیدگاه ها (۲۲)

#DARK_LIKE_BLACKpart 12همون موقع در باز شد و آقای پی دی نیم ...

#DARK_LIKE_BLACKpart 13رکیتا : + مارنی میشه یه لحظه بیای ای...

#DARK_LIKE_BLACKpart 10- تو دخترا رو سر راهت برسون خونه. + خ...

جریان چیه 😶

"سرنوشت " p,39...بعد از صبحونه بلند شدیم و همه رفتیم توی اتا...

وقتی عضو هشتم بی تی اسی و اون عاشقتهدرخواستی☆p.3^ویو ات ^راه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط