قصه از آنجا شروع شد که

قصه از آنجا شروع شد که

از "عادت کردن"

فرار کردیم و

به "فرار کردن"

عادت کردیم.....

✿✵✿✵✿✵✿✵✿✵✿✵✿
دیدگاه ها (۵)

شبهام تلخ خنده هام تلـخمشروبم  تلــــ✘ـــخزندگیم تلـــــــــ...

به چشم هایم زل زدی و گفتی باهم دُرستش می کنیم...باهَم...!چه ...

اونـے ڪـہ بـا تـنــهـــایـیـش ،، حـــال مـیـڪـنـہ بـا یـہ آد...

یک جاهایی رو نگه دارید واسه تنهایی پیاده روی کردنبا کسی نرید...

این تازه شروع قصه ما و شماست..

هر چی فرار کردیم غم دنبال مون اومد🙂

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط