در چشمهایت

در چشمهایت
جنگجویی مغول کمین کرده
جرات نمی کنم
دوستت نداشته باشم
دیدگاه ها (۱)

سرگیجه ایبعد از بازی چرخ و فلک برایش بودمبرای رهاییبا شهری ب...

مے بویم گیسوانت راتا فرشته ها حسودی کنندشانه مے زنم موھایت ر...

موجِ دریا و فرِ مویِ تو و بوسهِٔ نابسیبِ لب های تو در خاطره ...

‏به قول عباس معروفی؛‏"تو می دانی‏حتی اگر کنارم نشسته باشی‏با...

عمه من بود از مغول ها فرار کرده بود فک کنم نه سلطان تورچ

کل فوریوم بدونه اینکه یکی از ویدیو هاشو لایک

نامه ای به مونولایت:سلام مونولایت،امیدوارم حالت خوب باشهو ام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط