من هی میام از اشتباهات زندگیم درس بگیرم

من هی میام از اشتباهات زندگیم درس بگیرم
زندگی هی از جاهایی که نخوندم امتحان می گیره
فامیل دور
.
.
.

من هی میام از مردم درس زندگی بگیرم
زندگی هی یه کاری می کنه
ازشون درس عبرت بگیرم
craigouc
...

قصار:
نزدیک عید پدرم و مادرم ما را به کفش ملی میبردند.
خودشون از پشت ویترین انتخاب میکردند و به فروشنده میگفتند اندازه سایز پای ما بیاورد و اصلا سوال نمیکردند که این کفش را دوست دارید یا نه , فقط همیشه میگفتند : " این ﻛﻔﺸﻬﺎ ﻣﺮﮒ ﻧﺪاﺭﻧﺪ. "
عاشق عید بودم . بوی عید را دوست داشتم . بوی شیرینی ها، بوی عود و بوی سبزی پلو ماهی مادرو مادربزرگام و سفره ای که اولین روز عید پهن میشد و همه فامیل دور آن می نشستند ...
چرا فکر نمیکردیم شاید این روزها تمام شوند ؟
چرا انقدر خاطرمان جمع بود ؟
چرا مواظب لحظه ها نبودیم ؟
چرا خوشبختی را عمیق نفس نکشیدیم ؟
که امروز مجبور نباشیم فقط چنگ بیندازیم به گذشته ها ,خیره شویم به آن و زندگی کنیم با آن ...
از کودکی به نوجوانی و جوانی راهی نیست، اما همراهانت همیشگی نیستند .در فراز و فرود راه، خیلی ها را از دست میدهی .
ما در همین از دست دادن ها بزرگ شدیم، پخته شدیم، ساخته شدیم .
خیلی هااا ﺭﻓﺘﻨﺪ و من امروز بعد ازگذشت این چند سال، میخواهم بنویسم فقط کفش ملی نیست که مرگ ندارد، عشق هم مرگ ندارد، بعضی خاطرات هم مرگ ندارد بعضی قلبها و بعضی آدمها....
دیدگاه ها (۱)

زنگ انشا بود و هر کس از کسی چیزی نوشتاین یکی از دل نوشت ...

فرق بسیارزیادی است بین کسیکه کم می آورد با کسیکه کوتاه می آی...

حکایت خیلی از ما🌟 ️ســتاره های خـــاکی👣 :خدایا !🔸 غیر از تو ...

فامیل دور :از من میشنوید؛ هیچ وقت به مشکلات لبخند نزنید!!!ای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط