پریشب دیدیمش

پریشب دیدیمش
رو پشت بوم نشسته بود با اون پآلتو قهوه ای و موهای فرِ نم بارون خوردش.هوای بارونی و بوی عطر تلخـش و خنده‌ی گرمش که نگاه چهره خستمون میکردمیگفت بفرما یه سیگـار بگیرونیم.
ماهم که شیفته صداش نفهمیدیم اوا از کدوم وره راهی شدیم سمت لبـه‌ی بوم و پاهامونو اویزون کردیم‌فنـدک گرفت زیر سیگـارو روشنش کردکام گرفتیم و با سینـه‌ی به خـس ـخس افتاده لـب از لـب باز کردیم:
یادته رفتی شب بود؟بعد تو شب موند.هنوزم شبه تا وقتی بیای هم شبه. میگی: یعنی چی شبه؟
برگشتیم سمت چشمات گفتیم:یعنی هرروز صبح که بیدار میشیم برق چشمات نمیشه نور روزمون خورشید خونمون اسمونو روشن نمیکنه تاریک میشیم و غم میگیره همجارو
میگی: یعنی چی تاریک میشیم؟
یعنی ما دلمون غم داره برات،تنمون خواب رفته از بس بغلـت نگرفتیم.میدونی چندوقته صدامون نکردی؟!نمیگی إسممون یادمون میره؟میدونی چندوقته عطر فرفریات نپیچیده تو شامَمون؟
سیگـار بعدیو بگیرونیم؟:")🪐


_منتخب‌شد.
دیدگاه ها (۲۰)

ولی قطعاً تنها کسی که تو عالم عصبانیتم واسش می میمیرم تویی.ق...

_گفت : چته جوون؟ توو خودتی!_هیچی نگفتم_گفت : با شمام، خیلی ت...

ما مسکّن های موقت بودیم مرهم‌های چندروزه که بعد از شنیدنِ در...

داشتیم می‌رفتیم توی ایستگاه مترو . دستش رو برد توی جیبش که ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط