اهم...
꧁پارت ۲۴꧂
کم کم بچه ها از مدرسه خارج میشوند یومه به نشانی خداحافظی به دوستانش دست تکون میده و ایری و کاگتوکی با لبخند بهش دست تکون میدند...اما هوتوکه... تکون نمیخورد در حالی که فقط بخندش معلوم بود و چهره او نامشخص بود....
از این ماجرا یک ماه میگذره و کابوسهای یومه پایان میرسند و اون دیگه یه دختر افسرده کم حرف نبود... میخندید از اعماق وجودش، حرف میزد هرچی که تو ذهنش میگنجید و صادق میبود دوستی بین این چهار نفر خیلی عمیقتر شد به طوری که این اکیپ در مدرسه معروف بود و دستاوردهای این اکیپ با اینکه کمتر از دو ماه دوست بودند زیاد بودند، مثل برنده شدن در مسابقه بهترین کار گروهی اختن بهترین ماکت طبیعت مدرسه... درسخونترین اکیپ سال. همه چی خیلی عالی پیش میرفت.
اتفاقات از دید یک دانش آموز سال پایینی: " سلام من لیلیا هستم یه دانش آموز معمولی که در سام خیلی تعریفی نداره ولی تو داشتن اطلاعات حرف ندارم!... من کل اطلاعات مدرسه رو تو چنگم دارم و امروزا یه اکیپ جدید خیلی غوغا کرده!... به اکیپ خفن مدرسه میشناسیمش، پس بزارید از نظر خودم و اطلاعاتم این اکیپو معرفی کنم، این اکیپ چهار نفر است تشکیل شده از آیری، کاگتوکی، هوتوکه، یومه... اول معرفی از آیری همین جوری که ازش انتظار میره یه دختر خوشگل و خوش زبون که کل مدرسه میشناسنش خیلی بهش حسودی میشه چون خیلی راحت معلم و بچهها رو مدیریت میکنه! درسش خوبه ولی از معلما خیلی پارتی میگیره!... که به دوست کاگتوکی بودن معروفه! اینو خیلی کمترا میدونن اونم اینه که اون دوتا از بچگی با هم دوست بودن... حالا جناب کاگتوکی... این بشر زیبایی ماه رو داره موهای مشکی و چشم شاش قلب هر دختری که منم جزوشم رو میدزده معمولاً خیلی آروم و خونسرده ولی یه جنتلمن به تمام معناست!~ و یه بمب ساعتی هست چون اگه به دوستش چپ نگاه کنید در حد مرگ میزنتت!... مخصوصاً آیری، روش خیلی حساسه. خلاصه که آدم جنگی هست و خوش قد و بالا و از اونجایی که باباش مدیر مدرسه است کسی جرات نداره چیزی بهش بگه... ای مرتیکه جذاب.... و راجب هوتوکه... "
(ادامه دارد)
کم کم بچه ها از مدرسه خارج میشوند یومه به نشانی خداحافظی به دوستانش دست تکون میده و ایری و کاگتوکی با لبخند بهش دست تکون میدند...اما هوتوکه... تکون نمیخورد در حالی که فقط بخندش معلوم بود و چهره او نامشخص بود....
از این ماجرا یک ماه میگذره و کابوسهای یومه پایان میرسند و اون دیگه یه دختر افسرده کم حرف نبود... میخندید از اعماق وجودش، حرف میزد هرچی که تو ذهنش میگنجید و صادق میبود دوستی بین این چهار نفر خیلی عمیقتر شد به طوری که این اکیپ در مدرسه معروف بود و دستاوردهای این اکیپ با اینکه کمتر از دو ماه دوست بودند زیاد بودند، مثل برنده شدن در مسابقه بهترین کار گروهی اختن بهترین ماکت طبیعت مدرسه... درسخونترین اکیپ سال. همه چی خیلی عالی پیش میرفت.
اتفاقات از دید یک دانش آموز سال پایینی: " سلام من لیلیا هستم یه دانش آموز معمولی که در سام خیلی تعریفی نداره ولی تو داشتن اطلاعات حرف ندارم!... من کل اطلاعات مدرسه رو تو چنگم دارم و امروزا یه اکیپ جدید خیلی غوغا کرده!... به اکیپ خفن مدرسه میشناسیمش، پس بزارید از نظر خودم و اطلاعاتم این اکیپو معرفی کنم، این اکیپ چهار نفر است تشکیل شده از آیری، کاگتوکی، هوتوکه، یومه... اول معرفی از آیری همین جوری که ازش انتظار میره یه دختر خوشگل و خوش زبون که کل مدرسه میشناسنش خیلی بهش حسودی میشه چون خیلی راحت معلم و بچهها رو مدیریت میکنه! درسش خوبه ولی از معلما خیلی پارتی میگیره!... که به دوست کاگتوکی بودن معروفه! اینو خیلی کمترا میدونن اونم اینه که اون دوتا از بچگی با هم دوست بودن... حالا جناب کاگتوکی... این بشر زیبایی ماه رو داره موهای مشکی و چشم شاش قلب هر دختری که منم جزوشم رو میدزده معمولاً خیلی آروم و خونسرده ولی یه جنتلمن به تمام معناست!~ و یه بمب ساعتی هست چون اگه به دوستش چپ نگاه کنید در حد مرگ میزنتت!... مخصوصاً آیری، روش خیلی حساسه. خلاصه که آدم جنگی هست و خوش قد و بالا و از اونجایی که باباش مدیر مدرسه است کسی جرات نداره چیزی بهش بگه... ای مرتیکه جذاب.... و راجب هوتوکه... "
(ادامه دارد)
- ۳.۹k
- ۲۱ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط