آقای جناب

آقای جناب!
چشم به راه دخترکی باش که معنای خستگی هایت را از پشت تمام تظاهرهای مردانه ات بفهمد
دخترکی که تمام کوچه و خیابان ها را دوتا یکی کند تا زودتر از تو به خانه برسد
آراسته کند خودش را خانه را
و بوی این طراوت قبل از ورود به مشامت برسد
دخترکی که گریه و خنده هایش تنها در آغوش تو ریخته می شود
بی قرار قدم هایی باش که تمام شهر را آگاه می کند
از زن بودنش
از عاشق بودنش
از عشق بودنش
غرورت را بگذار برای غریبه ها
بگذار وقتی با تمام مسئولیت ها و خستگی های روزانه اش
یک فنجان چای دست تو می دهد
از نگاهت بفهمد
از زبانت بشنود
که چقدر که چقدر که چقدرررررر در چشمان تو خواستنی ست
و‌ چقدر برای توست تنها تو!
دیدگاه ها (۸)

چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگسارینه به انتظار یاری ،...

چاه هاے نفت زیر پایم هیزم نانم بر پشتچشم به کدامین افق بدوزم...

در زندگی ام با خیلی ها رقابت کردم...خیلی ها را شکست دادم...ه...

تاحالا به قطره های بارون نگاه کردی؟اولش نم نماروم ارومبی سر ...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط