آن لحظه که قلبم میایستد

آن لحظه که قلبم می‌ایستد
به تو فکر می‌‌کنم
به لحظه‌ای که خبردار می‌‌شوی
حلقه‌های اشک در چشمانت
دستی‌ که بر سینه ات می‌‌فشاری
سری که بر شانه ی معشوقت میگذاری
چشمانم را می‌‌بندم
به چشمانِ تو فکر می‌‌کنم
چشمانت را می‌‌بندی
به آخرین بار
به آخرین نگاهِ من فکر می‌‌کنی‌
برای آخرین بار صدایت می‌‌زنم
میدانم
فرسنگ‌ها دور از من
سرت را بر میگردانی
می‌ ایستی
یک دقیقه سکوت می کنی
به احترام قلبی که بخاطرت می‌ایستد
دیدگاه ها (۱)

دستهایمبرای نوشتن از توو قلبم ❤ ️برای عاشقانه گفتن برای توهر...

«پیشانی ام»سجده گاه لب هایت؛«چشمانم»میعادگاه قدم هایت؛«دستان...

وانشات اینوماکی//پارت ۶

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط