پارتکما

⭐‌پارت۳/کما⭐‌
-بغلش کردم و گذاشتمش تو ماشین و رفتم طرف بیمارستان نمی‌دونم هر جور که شده به بیمارستان رسیدم.
تهیومگ:دکتر!دکتر!ترو خدا نجاتش بدید من بدون اون نمیتونم.
و منی که شاهد همه چی بودم (داش حیا کن درست کنارتم😐)
ولی وقتی به خودم تو بغل تهیومگ نگاه کردم جوری که منو محکم بغل کرده بود حسش میکردم.قبلا ندیده بودمش ولی زیر نور چراغ واضح تر دیدم که صورتم زخمی چرا من بغل ته رو حس میکردم ولی زخمم رو نه؟
دکتر:آروم باشید آقا لطفا ببریدش تو اتاق شماره ۲۳ و خودتون بیرون وایسین
تهیونگ:چشم
-منتظر بودم دکتر بیاد و بگه که حالش خوبه و به زودی به هوش میاد ولی وقتی دکتر اومد بیرون و چیزی که گفت منو به یه شوک طولانی برد....



تهیونگ:چی کما؟امکان نداره نه آت بیدار شو اتتت(داد و گریه)
چی من دلم لرزید ؟واسه اینکا برادرم این طوری صدام کردم؟یا بخاطر اینکه اشک برادرمو دیدم؟نه امکان نداره
دکتر:آقا لطفا داد نزنید اینجا بیمارستانه .
لازمه که چند تا قانون یا چند تا چیز مهم رو به عنوان همراه مریض بهتون بگم با من بیاین..




نظرتون برام مهمه!!!
اگه میخوای بقیه فیک رو بخونی فالوم کن که گمم نکنی🤍🌿
شروط=
خب این پارت شروط لازم نداره بلافاصله بعدش یدونه پارتم می‌زارم ولی تو نمیدونی چقدر خوشحال میشم وقتی لایک می‌کنی و با کامنتت نظرتو بهم میگی🥹
دیدگاه ها (۴)

⭐‌پارت۴/کما⭐‌ دکتر:۱-اولیش اینه که وقتی پیششین باهاش حرف ب...

⭐‌پارت ۵/کما⭐‌تهیونگ:الوو بابا..بابا:تهیونگ کجا موندین پس؟-ن...

اولین فیک چنلمون💗نام:کما🖤شخصیت های اصلی:تهیونگ-ا/تشخصیت های ...

‌⭐پارت ۲/کما⭐‌+جنازه ی بی روحم افتاده بود کف خیابون .پشمام ر...

{مافیای من}{پارت ۷}بلنشدم ببینم چی شده چی کارم داره که یهو ا...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت آخر‌ویو تهیونگبدو بدو به سمت ان...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط