دوست داشتم عکاس بودم

دوست داشتم عکاس بودم.
کادر می بستم روی صورتِ
دوست داشتنی های زندگیـَم
میگفتم یک دو ...سیــب
(این سیبِ آخر را یک جوری می گفتم که لبخندشان از کادر بزند بیـــرون!)
و لبخندشان را
تصویرِ مثبتِ زندگی بخششان را
ثبت می کردم
قاب می گرفتم
و می گذاشتم کُنجِ طاقچه ی دلم
اصلأ شاید یک سَبْکِ نُوینِ عکاسی خلق می کردم
به نامِ خنـده ی حیات بخـش :)
دیدگاه ها (۴)

هزاران دلبـر زیبـا، چنین عطری کجا دارد؟!در این آشوب تهران، چ...

عشق سرمایه تسکین دل زار من استخانه پرداز جهان خانه نگهدار من...

آدمی که منتظر است هیچ نشانه ای نداردهیچ نشانه خاصی!فقط با هر...

عشق یعنی حتی وقتی ازش دلخوریبازم هواشو داشته باشی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط