الا ای دختر دانا که هستی شیعۀ مولا

الا ای دختر دانا که هستی شیعۀ مولا
اگر یک روز،آقایی بِزَد دَربِ منزل شماها را

و گفتا: خواستگارم من، به دنبال نگارم من

و در فکر چنین روزی نخفتم من چه شبها را !

مَپُرس اول زِ دنیایش و از حق و مزایایش

نه از مِلکش نه از مُلکش نه مثقال طلاها را !

نه از اموال منقولش نه از اَنبار پُر پولش

نه از باغات و منزلها نه پرشیّا و ویلا را !

ولی پرسش کُن از دینش و از اخلاق و آئینش

نماز و طاعتش بِنگر و حُبُّش " آل طاها(علیهم السلام) " را

ببین مهر و وفایش را و میزان سَخایش را

شجاعت را صلابت را و تقوایِ خدایَش را

اگر دیدی که اینها را خدا روزی او کرده

سراسیمه قبولش کن و راضی کن تو بابا را!

همینکه شُغلَکی دارد و یا آلونکی دارد

قناعت کن بگو بله ! مَخور اندوه فردا را

خدا فرموده در قرآن «و ألحقنا بهم» ای دوست!

تو بعد از این بشارتها ، رها کن اهل دنیا را

که چون با یک چنین مردی تو باشی همدم و هَمرَه

امیدی هست در مَحشر ببینی روی زهرا(سلام الله علیها) را

و اما شاعر صوفی پشیمان می شود آندم

که می آرند در محشر هر آنچه زشت و زیبا را

هم آن ترکان شیرازی هم آن شاخه نباتش را!

و می پرسند از آنها تولا (دوستی با دوستان خدا) و تبرّا ( دشمنی با دشمنان خدا) را "صبا"! امید آن دارم که در آن وادی حسرت

بگیرد ساقی کوثر ز لطفش دست ماها را!



عاشـ❤ــقانه های مذهبی


قسمت و روزی همتون ان شاءالله