خب از این ماجرا بیایم و یک سال گذشت ات قرصو ترک کرد حالا

خب از این ماجرا بیایم و یک سال گذشت ات قرصو ترک کرد حالا شب تولدش بود و قرار بود براش تولد بگیرن
ویو ات
+رفتم و یه لباس خیلی خوشگل پوشیدم لنا هم اومده بود پیشم کفش پاشنه بلندمو پوشیدم لباسم کمی کوتاه بود رفتم و موهامم ریختم روی گردنم و یه ارایش کیوت کردم
+خب تمومه
&واو دخار عالی شدی
+ممنونم (استرس)
&چیشده استرس داری)
+ها هیچی بریم
&اوهوم
∆ات رفت پایین همه با صدای کفشاش ساکت شدن و بهش نگاه کردن شوگا کاملا محو ات بود اون قرار بود ات رو سوپرایز کنه بهش اعتراف کنه
ویو ات
+چند دقیقا گذشت همه گرم صحبت بودن که شوگا دست زد منم با تعجب بهش خیره شدم
-خب خانم ها و اقایون من می خوام چیزی رو بگم
همه:اووو
∆شوگا جلوی ات زانو زد و گفت
-ات حاضری یه عمر ملکه قلبم و این عمارت بشی
+توی شک بودم منم دوسش داشتم پس داد زدم بلهههه
∆شوگا از خوشحالی بلند شد و بدون توجه به اطراف ات رو بوسید که همه محکم دست زدن
+یونگی(خجالت)
-دوست دارم عشقم
+منممم
پایان
دیدگاه ها (۶)

پارت اخر

ادیت خودمه چطوله

در خواستی یونگیویو ات+سلام اسم من پارک ات هستش من تو خونه ی ...

خوشحالم که به یه جایی رسیدی میدونی شبایی که میومدی خونه و تو...

پارت ۱

چرا من پارت ۲جونکوک: باشه الان میام چاگیاات؛ ممنونویو ات: رف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط