یک نفر هست که مثل من و شعرم تنهاست
یک نفر هست که مثل ِ من و شعرم تنهاست...
یک نفر هست که در قافیه هایم پیداست...
یک نفر هست که رویای ِ من است و قلمم...
یک نفر هست که همچون قلم ِ من شیداست...
یک نفر هست که شَه بیت ِ غزلهای من است...
یک نفر هست طلوع سحری ، از فرداست...
یک نفر هست ، ز آرامش ِ من طوفانیست...
یک نفر هست ، سرود ِ خوش ِ موج ِ دریاست...
یک نفر هست،مرا سوی خودش میخواند...
یک نفر هست، به تنهایی ِ من ، بی همتاست...
یک نفر هست، تمنای دل ِ شیرین است...
یک نفر هست که مجنون شده ی بی لیلاست...
یک نفر هست که زندانی ِ افکار ِ من است...
یک نفر هست که افتاده به دام عَذراست...
یک نفر هست دلش همچو دل ِ من خون است...
یک نفر هست که فریاد ِ سکوتش ، غوغاست...
یک نفر هست .........
یک نفر هست که در قافیه هایم پیداست...
یک نفر هست که رویای ِ من است و قلمم...
یک نفر هست که همچون قلم ِ من شیداست...
یک نفر هست که شَه بیت ِ غزلهای من است...
یک نفر هست طلوع سحری ، از فرداست...
یک نفر هست ، ز آرامش ِ من طوفانیست...
یک نفر هست ، سرود ِ خوش ِ موج ِ دریاست...
یک نفر هست،مرا سوی خودش میخواند...
یک نفر هست، به تنهایی ِ من ، بی همتاست...
یک نفر هست، تمنای دل ِ شیرین است...
یک نفر هست که مجنون شده ی بی لیلاست...
یک نفر هست که زندانی ِ افکار ِ من است...
یک نفر هست که افتاده به دام عَذراست...
یک نفر هست دلش همچو دل ِ من خون است...
یک نفر هست که فریاد ِ سکوتش ، غوغاست...
یک نفر هست .........
- ۵۰۷
- ۲۴ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط