یاد ان روزی که ماهمابباباداشتیم

یاد ان روزی که ماهم"اب،بابا"داشتیم
دفترخط خورده ی مشق الفبا داشتیم
سفره ای هرچند ساده، دلخوشیهاداشتیم
زندگی یک ده ریالی بود در دست پدر
پول توجیبی که نه انگار دنیا داشتیم

دیدگاه ها (۴)

.کاش فرشته‌ای هم بود و آدم‌ها را هر کجای زمانه که خسته می‌شد...

چای می‌ریزم به بالکن می‌آیمو تا بنشینم گنجشک‌ها هجوم آورده م...

کسی که گفت به گل نسبتی ست روی تو رافزود قدر گل و کاست آبروی ...

دو نفرو برای همیشه کنار بذاراونی که پشت سرت حرف زدو اونی که ...

معرفی فیک (دور اما آشنا )

براى فرزندمبرای اوکه هنوز نیامده‌و شاید هیچ‌وقت نیاید…تو هنو...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_287_سخت بود برامانگار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط