آنقدر دوریم از هم هیچ کارم کار نیست

...
آنقدر دوریم از هم هیچ کارم کار نیست
حرف‌بسیار است اما وعده دیدار نیست

در میان خاطرم افتاده عشقی صبح هم
مثل یک‌آئینه پر نور است اما یار نیست

بر نگاهم شوق یک دیدار، جا مانده‌ ولی
بسترخوابم به‌زیر ماه‌ و دل بیدار نیست

بر لبم، سیگار غوغا می‌کند در دود خود
جلوه‌ روی‌تو در آن‌ بینم و پایدار نیست

شعر را باعشق‌می‌گویم‌که‌شاید‌ لحظه‌ای
بین رویایم تو را بینم ولی پندار نیست

در میان کوچه‌ ها ، باران می‌ بارد لطیف
بین رویایم تو باشی جرات انکار نیست

بغض می‌بندد گلو‌یم، اشک می‌بارد بهار
آفتی انداخته بر جانم که‌جز آزار نیست

بین نت‌هایی که بر می‌خیزد از ساز دلم
زخمه رنج‌است ازهجر تو و‌گیتار نیست

کاش‌باشی تا «ندا» آرام گیرد با حضور
گرچه بیمارم‌ولی عذرای‌من بهدار نیست
(ندا)
دیدگاه ها (۴)

...آشفته‌کردی موی‌خود با ما چه‌ها نمی‌کنیبا خط ابروهای خود ج...

...دلم به قرار تو بود ، که بی‌قرار تو شد تنم به شوق تو گ...

...تو چه بودی که دلم ، با دم تو دریا شدبا نگاهت غم من رفت و ...

...اینجا برای خواندن غزل از عشق مجال نیستتو‌ نیستی و‌عاشقانه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط