تابستان

تابستان،
باید رها شوم!!!
میان ملودی خُنک دستانت،
و حواس گونه های آفتاب سوخته ام
آب تنی کنند
در رود چشمانت!!
می اَرزد برای فرار از تیغ خورشید
به ییلاق آغوشت تبعید شوم
چند قطره از عمرم را ....
دیدگاه ها (۲)

بهچشم هایت بگو …انقدر برای دلَم رجز نخوانند …من اهل جنگ نیست...

‌عطر تنت کشاند مرا به فکر. پشت بام گِلیمهتابمن توو دیدارهای ...

خوشگليه ي دختر به شعور ، شخصيت ، حيا و طرز حرف زدنشه ؛بقيش ب...

ھرشب درفڪرم به نمازآیات می‌ایستموقتی یادتو دلم را می‌لرزاند....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط