وقتی بچشو نمی خواد
وقتی بچشو نمی خواد
پارت نهم
با صدای در آسانسور که نشون دادن باز شدنشه از جونگ کوک فاصله گرفت و رفت بیرون پشت سرشم مین سو رفت
پیش پسرا
جونگ کوک: مطمعنین این بادیگارد ماعه ؟!.... این بیشتر مارو میزنه تا مراقبمون باشه
جیهوپ: من که ازش می ترسم
نامجون:ولی برای من قیافش خیلی آشناعه
شوگا:آره برای منم
جیمین که تا اون لحظه ساکت بود داشت خاطراتشو با ات مرور می کرد ....دختری که از خواهرش بیشتر بهش نزدیک بود
بعد از رفتن ات جیمین و نامجون همه جارو گشتن ولی از ات خبری نتونستن بگیرن
ولی الان نمیدونست اون دختر واقعاً اته با نه ولی ته دلش می گفت این دختر همون دختره و دوست داشت حتی اگه این موضوع اشتباهه بازم بهش باور داشته باشه
فردا
از زبون ات
می یونگ رو گذاشتیم مهد کودک و راه افتادیم سمت کمپانی بعد از اینکه برنامه ی این ماهمون رو بهمون دادن گفتن هر شب یکی از ما دوتا باید بمونیم و امشب مین سو گفت میمونه تا عصر من بتونم برم دنبال می یونگ و ببرمش بیمارستان تا ببینم برای سرطانش چیکار باید بکنیم
؟: برید طبقه ی ۱۷ الان دارن تمرین رقص می کنن ...از این به بعد هر جایی رفتن دنبالشون میرید
مین سو و ات:چشم
با منیجرشون سوار اسانسور شدیم و رفتیم طبقه ۱۷ تا در آسانسور باز شد صدای آهنگ شنیدیم هیچ کس توی اون طبقه نبود و فقط پسرا بودن که داشتن تمرین می کردن
منیجر: پسرا یه لحظه گوش بدین(بلند)
جیهوپ آهنگو قطع کرد و وایسادن
منیجر: این دو نفرو که می بینید بادیگارد شما هستن
جونگ کوک: بله در جریانیم
منیجر:چطوری؟!
ات: دیروز تو آسانسور دیدیمشون
منیجر: آهان پس فکر نکنم نیازی به معرفی باشه ..من میرم شماها به تمرینتون ادامه بدین
پسرا:چشم
بعد از رفتن منیجرشون همشون برگشتن سمت ما
شوگا:معرفی نمی کنید؟!
مین سو:اسم من مین سوعه و اسم ایشون....
تا اومد اسم منو بگه یکی زدم بهش
جیمین: اسم تو چیه؟!
ات:اسم من به چه درد شما میخوره؟
جیمین:همین جوری می خواستم بدونم چی صدات کنم
ات: نمی خواد صدام کنین.....مین سو بیا بریم پشت در وایسیم
مین سو:باشه
پارت نهم
با صدای در آسانسور که نشون دادن باز شدنشه از جونگ کوک فاصله گرفت و رفت بیرون پشت سرشم مین سو رفت
پیش پسرا
جونگ کوک: مطمعنین این بادیگارد ماعه ؟!.... این بیشتر مارو میزنه تا مراقبمون باشه
جیهوپ: من که ازش می ترسم
نامجون:ولی برای من قیافش خیلی آشناعه
شوگا:آره برای منم
جیمین که تا اون لحظه ساکت بود داشت خاطراتشو با ات مرور می کرد ....دختری که از خواهرش بیشتر بهش نزدیک بود
بعد از رفتن ات جیمین و نامجون همه جارو گشتن ولی از ات خبری نتونستن بگیرن
ولی الان نمیدونست اون دختر واقعاً اته با نه ولی ته دلش می گفت این دختر همون دختره و دوست داشت حتی اگه این موضوع اشتباهه بازم بهش باور داشته باشه
فردا
از زبون ات
می یونگ رو گذاشتیم مهد کودک و راه افتادیم سمت کمپانی بعد از اینکه برنامه ی این ماهمون رو بهمون دادن گفتن هر شب یکی از ما دوتا باید بمونیم و امشب مین سو گفت میمونه تا عصر من بتونم برم دنبال می یونگ و ببرمش بیمارستان تا ببینم برای سرطانش چیکار باید بکنیم
؟: برید طبقه ی ۱۷ الان دارن تمرین رقص می کنن ...از این به بعد هر جایی رفتن دنبالشون میرید
مین سو و ات:چشم
با منیجرشون سوار اسانسور شدیم و رفتیم طبقه ۱۷ تا در آسانسور باز شد صدای آهنگ شنیدیم هیچ کس توی اون طبقه نبود و فقط پسرا بودن که داشتن تمرین می کردن
منیجر: پسرا یه لحظه گوش بدین(بلند)
جیهوپ آهنگو قطع کرد و وایسادن
منیجر: این دو نفرو که می بینید بادیگارد شما هستن
جونگ کوک: بله در جریانیم
منیجر:چطوری؟!
ات: دیروز تو آسانسور دیدیمشون
منیجر: آهان پس فکر نکنم نیازی به معرفی باشه ..من میرم شماها به تمرینتون ادامه بدین
پسرا:چشم
بعد از رفتن منیجرشون همشون برگشتن سمت ما
شوگا:معرفی نمی کنید؟!
مین سو:اسم من مین سوعه و اسم ایشون....
تا اومد اسم منو بگه یکی زدم بهش
جیمین: اسم تو چیه؟!
ات:اسم من به چه درد شما میخوره؟
جیمین:همین جوری می خواستم بدونم چی صدات کنم
ات: نمی خواد صدام کنین.....مین سو بیا بریم پشت در وایسیم
مین سو:باشه
- ۲۲.۱k
- ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط