آیدل من پارت ۱۲
شوگا: کافیه بقیشو من جات میخورم
جیمین: اوووو شوگا شوالیه ا.ت شده؟؟
نامجون: اووو ی بوایی میاد
شوگا: ساکت شید
ی لبخند زدم که شوگا گیلاس خالی دهم رو روی میز گذاشت
شوگا: بالاخره تموم.. کاملا مستم امیدوارم هیچ کاری نکنم
جیمین: منم مستم میگیرم میخابم "با حالت مستی"
نامجون: فردا میریم خونه شب خوش "با حالت مستی"
اوکی توی این وقت شب واقعا نمیتونستن رانندگی کنن حتی اگه میتونستن هم طبق قانون سخت جریمه میشدن
شوگا بلند شد و رفت سمت اتاقش
منم روی کاناپه دراز کشیدم که صدی خرناسه های جیمین امون خاب بم نمیدادن
پاک یادم رفته بود که اینجا ی اتاق داره و توی اون اتاقم شوگا رفته بخابه
بلند شدم و رفتم سمت اتاق.. درو باز کردم و خودمو ولو کردم رو تخت که بدنم ی گرمی خاصی رو تجربه کرد
برگشتم به پشت که دیدم شوگا لخ*ت درازه سمت چپم
ا.ت: عا.. چیزه.. چیزه.. خب.. من.. من.. معذرت میخام.. شو.. شوگا
ی لبخند عمیقی زد اولین بار بود لبخندش رو میدیدم خیلی خوشگل بود
شوگا: مگه من چیزی گفتم که اینطور معذرت خاهی میکنی؟
یکم فک کردم دیدم راست میگه هیچی نگفته من مث دیوونه ها پشت سر هم با لکنت معذرت خاهی میکردم
ا.ت: خب.. من.. من.. میرم بیرون
دستمو گرفت که دوباره دراز شدم رو تخت
شوگا: بیرون دو تا پسرن مطمئنی میخای بری اونجا؟؟
ا.ت: خب.. خب تو هم اینجایی
شوگا: دو تا پسر خطرناک تره یا یکی؟؟
دیگه داشتم کم کم میترسیدم
ا.ت: شوگا تو.. تو.. تو مستی بزار حداقل من بخابم رو زمین
داشتم بلند میشدم که یهو منو کشوند تو بغلش و لب*شو آروم رو ل*بم گذاشت
.......
نامجون: هی همه بیدار شین جین واسمون سوپ خماری اورده
جیمین وارد اتاق شد و هین بلندی کشید
جیمین: شما.. شما دو تا دیشب رو ی تخت خابیدین؟ "تعجب"
شوگا: آره
ا.ت: نه
با عصبانیت نگاهش کردم
رفتیم بیرون اما نامجون و جین چیزی نپرسیدن و فقط بهم لبخند زدن
جین: انگار استرس داری دیشب اتفاقی افتاده؟
ا.ت: آره منو شوگا همدیگه رو بو*سیدیم "با خودش"
جین: یا ا.ت کجایی با توام
ا.ت: چی؟؟ عا نه بابا چ اتفاقی "لبخند دندون نما"
#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_12
جیمین: اوووو شوگا شوالیه ا.ت شده؟؟
نامجون: اووو ی بوایی میاد
شوگا: ساکت شید
ی لبخند زدم که شوگا گیلاس خالی دهم رو روی میز گذاشت
شوگا: بالاخره تموم.. کاملا مستم امیدوارم هیچ کاری نکنم
جیمین: منم مستم میگیرم میخابم "با حالت مستی"
نامجون: فردا میریم خونه شب خوش "با حالت مستی"
اوکی توی این وقت شب واقعا نمیتونستن رانندگی کنن حتی اگه میتونستن هم طبق قانون سخت جریمه میشدن
شوگا بلند شد و رفت سمت اتاقش
منم روی کاناپه دراز کشیدم که صدی خرناسه های جیمین امون خاب بم نمیدادن
پاک یادم رفته بود که اینجا ی اتاق داره و توی اون اتاقم شوگا رفته بخابه
بلند شدم و رفتم سمت اتاق.. درو باز کردم و خودمو ولو کردم رو تخت که بدنم ی گرمی خاصی رو تجربه کرد
برگشتم به پشت که دیدم شوگا لخ*ت درازه سمت چپم
ا.ت: عا.. چیزه.. چیزه.. خب.. من.. من.. معذرت میخام.. شو.. شوگا
ی لبخند عمیقی زد اولین بار بود لبخندش رو میدیدم خیلی خوشگل بود
شوگا: مگه من چیزی گفتم که اینطور معذرت خاهی میکنی؟
یکم فک کردم دیدم راست میگه هیچی نگفته من مث دیوونه ها پشت سر هم با لکنت معذرت خاهی میکردم
ا.ت: خب.. من.. من.. میرم بیرون
دستمو گرفت که دوباره دراز شدم رو تخت
شوگا: بیرون دو تا پسرن مطمئنی میخای بری اونجا؟؟
ا.ت: خب.. خب تو هم اینجایی
شوگا: دو تا پسر خطرناک تره یا یکی؟؟
دیگه داشتم کم کم میترسیدم
ا.ت: شوگا تو.. تو.. تو مستی بزار حداقل من بخابم رو زمین
داشتم بلند میشدم که یهو منو کشوند تو بغلش و لب*شو آروم رو ل*بم گذاشت
.......
نامجون: هی همه بیدار شین جین واسمون سوپ خماری اورده
جیمین وارد اتاق شد و هین بلندی کشید
جیمین: شما.. شما دو تا دیشب رو ی تخت خابیدین؟ "تعجب"
شوگا: آره
ا.ت: نه
با عصبانیت نگاهش کردم
رفتیم بیرون اما نامجون و جین چیزی نپرسیدن و فقط بهم لبخند زدن
جین: انگار استرس داری دیشب اتفاقی افتاده؟
ا.ت: آره منو شوگا همدیگه رو بو*سیدیم "با خودش"
جین: یا ا.ت کجایی با توام
ا.ت: چی؟؟ عا نه بابا چ اتفاقی "لبخند دندون نما"
#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_12
- ۲.۸k
- ۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط