رمان بغلی من

رمان بغلی من

پارت ۵۸


دیانا: آقا ارسلان اگر چیزی لازم داشتید تو یخچال هستش شب بخیر

یاشار: بریم یه دست پی اس بزنیم

ارسلان: دستمو با خنده روی شونش کوبیدم و گفتم بد کپکت خروس میخونه ها

یاشار: تو جای من بودی خوشحال نبودی

ارسلان: عوممم یکم فکر کردم که دیدم راست میگه

یاشار: نگاه کن رفت تو هپروت کلک کی و زیر سر داری

ارسلان: هیچکی بابا من یه حسی به کسی دارم اما نمیدونم چیه
دیدگاه ها (۱)

رمان بغلی من پارت ۵۹یاشار: اوخی منم اولش این بودم تو ام همین...

پارت ۶۰یاشار:راحتی شلوار اذیتت نمیکنه ارسلان: نه دستت درد نک...

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

رمان بغلی من پارت۵۶مادر ستایش: دخترم وقتی از در اتاق اومد بی...

رمان بغلی من پارت ۶۵ارسلان: باشه باشه باور کردم برو بخواب لب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط