آزادی شهر از حصارش پیداست

آزادی شهر از حصارش پیداست
از کینه‌ی چوبه‌های دارش پیداست
فردای من و تو باز هم تاریک است
سالی که نکوست از بهارش پیداست🐾
دیدگاه ها (۱)

من آدم حساسی نیستم...وقتی خانه والدینم را ترک کردم گریه نکرد...

بدترین حالت ماجرا این است کهطاقتمان تمام شود و به روی خودمان...

‏گفت همه چی رو که نمیشه به همه گفت، بعضی حرفا رو آدم فقط میش...

‏مردم میگویند‏آدمهای خوب را پیدا کنید و بدها را رهاکنید‏اما ...

میدانی؟ همه ی اینها نقشه بود. تا روزی از تمام آن ستاره های ف...

جنگ هیبریدی چندین سال خطرناک در حد بمب اتمی ..که تو جنگ بزنن..!!!

حالا باز دوباره وقتش شده که برای تو بنویسم . باید جز به جز ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط