درویشی را دیدم شتابان می دوید گفتم درویش کجاگفت مراسم ع

درویشی را دیدم شتابان می دوید گفتم درویش ،کجا؟گفت مراسم عزا ، گفتم مگه کی مرده؟ آهی کشید و گفت : معرفت و وفا
دیدگاه ها (۱)

مَن هیشکی رو ندارَم ,مَن هیشکی هَم نمیخوام,مَن هیچی ندآشتم,د...

- ﻋـﺎﺷـق ﺷــﺪی ???+ ﺍﻫـﻠــﺸـ ﻧﻴــﺴﺘـم+ ﺗـﺮﺟــﻴﺤـ ﻣﻴــﺪﻣـ ﻣـﺎ...

گاهی گذشت میکنیم گاهی گذر. .و ای کاش می‌فهمیدندتفاوت این دو ...

íām τířēđ øf ęνřÿτħíŋĝș

رمان: نیروی عشق پارت:۱

هنوز صداش خوب یادمه... فرقی نداشت سر صبح یا سر ظهر، هر وقت م...

هیچ وقت عاشق نشو وابسته نشو دل نبند چرا؟چون مثل من میشی حالا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط