گاهی دلتنگی میشه شبیه یه گردوی خیلی بزرگ تو گلوی آدم

گاهی دلتنگی میشه شبیه یه گردوی خیلی بزرگ تو گلوی آدم...
همش حس میکنی یه چیزی راه نفست رو بسته...
حتی گریه هم راهشو باز نمیکنه...
انگار یه چیزی تو وجودت کم شده...
گم شده...
چجوری بگم؟
انگار خودت گم شدی...
آدم هرچیزی گم کنه میتونه بالاخره یه جایی دنبالش بگرده...
اماوقتی خودتو تو وجود یکنفر پیدا میکنی و بعد اون یکنفر میره
انگار همه وجود تو رو با خودش میبره...
یارجان که رفت منو با خودش برد...
و من حالا بی من شدم...
و آدم بدون خودش یه کالبد بدون روحه...
شماها جایی منو ندیدید؟!
#الهام_جعفری
#ممنوعه
دیدگاه ها (۱)

کز کرده تو خودش گوشه اتاق...اگه الان ازش بپرسند چرا داره گری...

"نه راه پیش دارد نه راه پس... بیچاره است... بیچاره" میشنیدم ...

امشب شب آخر است احتمالا...و از فردا دیگر نه صدای مناجات سحر ...

گفت الان اوضاع بهتره؟!نگاهش کردم. نه نگاه متعجب و نه عصبانی ...

ببین…اول از همه مرسی که تفاوت‌ها رو می‌بینی و آگاهانه قضاوت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط