روز مبارست نظر بر جمال دوست

روزے مبارڪست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست

بختم نخفته بود ڪه از خواب بامداد
برخاستم به طالع فرخنده فال دوست

تشریف داد و رفت ندانم ز بیخودی
ڪاین دوست بود در نظرم یا خیال دوست

سعدی
دیدگاه ها (۰)

ز عشق آغاز ڪن، تا نقش گردون را بگردانی،ڪه تنها عشق سازد نقش ...

اگر چه شک عجیبی به داشتن دارمسعادتی ست تو را داشتن که من دار...

چرخے بزن و رقص ڪنان شور به پا ڪنخورشید منے ولوله ڪن نور به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط