باشه برو

-باشه برو
¢با اجازه
ویو جیمین
منو آت به همه گفتیم عروسی کردیم و بچه هم مال خودمونه ولی خب اون بچه خیلی شبیه تهیونگه (آت عکس تهیونگ و نشون داده به جیمین) خب امروز دوستم زنگ زد و گفت همسرت و بیار بریم بار جدید که تازه امروز قرارع افتتاح بشه میترسم اگه به آت بگم ناراحت بشه اون تهیونگ و دوست داره ولی بهش میگم اگه نخواست عیبی نداره
ظهر
ویو جیمین
داشتم با سوبیوک بازی میکردم که زنگ در خورد
@مامانییییی اومدددد
×اره برو در و باز کن
سوبیوک در رو باز کرد که آت با ناراحتی اومد سمتم فهمیدم نمره بد گرفته نمی‌دونم چرا ولی رو نمره هاش خیلی حساسم چون خیلی تلاش کرد که بتونه هزینه های دانشگاهش و بده و منم کمک کردم برا همون ازش خیلی انتظار دارم با اخم گفتم
×جواب امتحانت اومد؟
+ن..نه
×زنگ زدم از استادت پرسیدم گفت امتحانا رو داده بده ببینم
با اخم امتحانش و در آورد برگش و گرفتم آنالیز کردم
×۱۸/۷۵ ؟ ات مگه نگفتم پایین ۱۹ و نیم نگیری؟
+ببخشید
×ات میدونی که میتونم از بیرون رفتن با دوستات محرومت کنم آخه یعنی چی بیست و چهار ساعت بیرونی
+نه نه خواهش میکنم قول میدم درسمو بیشتر بخونم
سوبیوک که داشت مارو نگاه میکرد رفت آت و بغل کرد
@بابایی مامان و دعوا نکن
×مامان عزیزت نمره کم گرفته
@نه کم نیست
×چرا هست
@نیست
×هست
@نیست
×هست
که آت
شرایط
۱۰ کامنت
۴۷ لایک
دیدگاه ها (۱۲)

ویو جیمینکه آت با داد گفت+بس کنید بعد رفت تو اتاقش شاید اینه...

ویو آتبعد ۳۰ مین رسیدیم بار و دست جیمین و گرفتم رفتیم تو بار...

چهار سال بعد ویو آتتو اتاقم بودم که صدای جیغ و داد اومد رفتم...

اسلاید دو ات

پارت ۱۷جیمین: شوگا ات: باشه من برم حاضر شم جیمین: باشه برو ج...

( چرا من؟)بخشش یا نفرت ات بین دوراهی سختی گیر کرده زندگیش خا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط