عشق یعنی دست تو در دست من وقت سفر

عشق یعنی دست تو در دست من وقت سفر
لذت بوییدن عطر تو در کوه کمر

عشق یعنی موی افشان کرده ام در دست باد
یک سفارش از لبت با طعم شیرین شکر

عشق یعنی خواندن تصنیف های سنتی
دی بلال و شد خزان،گلپونه ها،مرغ سحر

عشق یعنی چشم تو،حال دلم،کار قلم
رقص این گل واژه ها بر روی لبهای بشر

عشق یعنی جای تو آنجا و من دور از توام
این غزل را مینویسم وصف تو با چشم تر
دیدگاه ها (۱)

آه دکتر! سرِ من درد بزرگی شده استبره ی لعنتی ام عاشق گرگی شد...

در قنات دل ما آب زلال است ولیصید آن ماهی هوشیار محال است ولی...

❤ هفت دریا را برایت غرق خون آورده امآسمان را پیش پایت سرنگون...

❤ عاشقی تقصیر یک پیغام نیستصحبت از آن دانه و این دام نیستعاش...

فراز مردانی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط